در
کتابخانه
بازدید : 278783تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Collapse ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
آیات دیگری كه در اینجا هست، یكی آن آیه ی سوره ی «قَدْ أَفْلَحَ اَلْمُؤْمِنُونَ» است كه نقل می كند میّت بعد از آنكه می میرد و وضع خودش را وخیم می بیند- البته لا بد بعضی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 652
از اموات این طورند- تقاضای بازگشت می كند [1]: «رَبِّ اِرْجِعُونِ، `لَعَلِّی أَعْمَلُ صالِحاً فِیما تَرَكْتُ» پروردگارا مرا بازگردان، باشد كه در آنچه كوتاهی كرده ام (یا در مال و ثروتی كه باقی گذاشته ام) كار صالح انجام بدهم. جواب می دهند: «كَلاّ إِنَّها كَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها» بس، حرفی است كه می زند، اگر هم بازگردد باز مثل اول خواهد بود. بعد می فرماید: «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» [2]. از وراء آنها یعنی از جلوی آنها.

كلمه ی «وراء» ، هم به معنی پشت سر گفته می شود، هم به معنی پیش رو، در قرآن به هر دو معنا استعمال شده: «وَ كانَ وَراءَهُمْ مَلِكٌ یَأْخُذُ كُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً» [3]. آن چیزی كه در جلوی انسان باشد، احاطه بر انسان داشته باشد، می گویند وراء انسان است. در این آیه كلمه ی «وراء» به معنای جلو اطلاق می شود و خبر هم قرینه است: «إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» . كلمه ی «برزخ» را به این معنا برای اولین بار خود قرآن استعمال كرده و بعد در نهج البلاغه هم آمده است، در اخبار و احادیث هم زیاد آمده، در كلمات علماء هم زیاد آمده. قبلا در لغت كلمه ی «برزخ» به این معنا نبوده، كلمه ی «برزخ» در لغت به چیزی گفته می شود كه حائل میان چیزی و چیز دیگر باشد. مثلا اگر ما دو اتاق داشته باشیم، یك اتاق آن طرف دیوار و یك اتاق این طرف دیوار كه این سالن حائلی باشد میان این اتاق و آن اتاق، می گویند برزخ میان این دو. بنابراین «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ» حكایت می كند كه از مردن تا قیامت یك حالتی وجود دارد كه آن حالت فاصله ی میان زندگی این دنیا و قیامت است، حائل میان این دو است. آیا این آیه حكایت نمی كند كه انسان بعد از مردن بازهم زنده است، بازهم مستشعر است، بازهم آرزو و تقاضا دارد و تا روز قیامت به همین حال هست؟ آیه ی دیگر در سوره ی «إِذا وَقَعَتِ اَلْواقِعَةُ» می فرماید:

«فَلَوْ لا إِذا بَلَغَتِ اَلْحُلْقُومَ، `وَ أَنْتُمْ حِینَئِذٍ تَنْظُرُونَ، `وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْكُمْ وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ، `فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ، `تَرْجِعُونَها إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ، `فَأَمّا إِنْ كانَ مِنَ اَلْمُقَرَّبِینَ، `فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیمٍ، `وَ أَمّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ اَلْیَمِینِ، `فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ اَلْیَمِینِ، `وَ أَمّا إِنْ كانَ مِنَ اَلْمُكَذِّبِینَ اَلضّالِّینَ، `فَنُزُلٌ مِنْ حَمِیمٍ، `وَ تَصْلِیَةُ جَحِیمٍ» [4].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 653
اول می گوید اگر نه این است كه این رفتن، اضطراری است و حكم خداست و برای این است كه هر كسی به پاداش [و كیفر] عمل و جزای خوب و بد عمل خودش برسد، اگر نه این است كه مردن- به اصطلاح امروز- یك سنت جبری و قطعی است، پس چرا آن وقت كه [نفس ] به حلقوم می رسد [آن را برنمی گردانید] ؟ اولا خود این، مطلبی است كه یك چیزی هست كه آن به حلقوم می رسد. حالا نحوه ی رسیدن [چگونه است ] ، واقعا یعنی نقل مكان می كند می رسد به حلقوم یا قطع علاقه اش می رسد به آنجا كه از حلقوم می خواهد قطع علاقه بشود؟ ما این را به كمك اخبار و روایات توضیح می دهیم.

مطلبی از اخبار و روایات استنباط می شود و آن این است كه آدمی كه در حال جان كندن است، قبل از آنكه همان نفس، همان جان، همان روح (به هر اسمی بخواهیم بنامیم) به حلقوم برسد، قبل از آن هنوز مردن واقعی نیست، هنوز آن [نفس ] در این دنیاست و می شود آن را برگرداند. این حتما یك راز علمی هم دارد كه ما نمی دانیم. من الآن نمی دانم كه راز علمی مطلب چیست و شاید تا این حد باشد كه از نظر پزشكی قابل برگرداندن است، مثلا ممكن است قلب ایستاده باشد ولی بعد بشود دو مرتبه همین قلب ایستاده را برگرداند. به این مرحله كه رسید كه قرآن از آن تعبیر می كند: «. . . إِذا بَلَغَتِ اَلْحُلْقُومَ» دیگر حساب برگشتن در كار نیست. در اخبار این طور وارد شده است كه وقتی به حلقوم می رسد، زمان معاینه است، یعنی با اینكه روح در حال جدا شدن و قطع علاقه است، با اینكه نیمی [5]از علاقه ی روح قطع شده و این آدم به صورت نیم مرده در آمده است، هنوز در این دنیاست ولی به حلقوم كه رسید، معاینه برایش دست می دهد، یعنی آن وقت آن دنیا را می بیند، وضع خودش را در آن عالم می بیند، اعمال خودش را می بیند و اشیاء را به صورت مثالی می بیند، مثال عمل خودش را می بیند، مثال زن و فرزند خودش را می بیند و فرشتگان را می بیند. به هر حال چیزهایی را كه تا حالا نمی دید، آن وقت می بیند و در همان حال این دنیا را می بیند، یعنی در مرز میان عالم دنیا و عالم بعد از دنیاست، هم اینجا را می بیند، هم آنجا را، هم زن و بچه و كسانش را می بیند كه دور جسدش را گرفته اند دارند گریه می كنند، و هم ملائكه را به صورت خاص یا- مطابق آنچه از اخبار استفاده می شود- اولیاء حق را به صورت خاصی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 654
می بیند، هم آنجا را می بیند هم اینجا را. این مرحله مرحله ی معاینه است. همین قدر كه آدم رسید به آنجا كه دروازه ی آن عالم به رویش بازشد، این همانجاست كه قرآن می گوید آن دیگر برگشت ندارد.

به هر حال محل شاهد ما این قدر نبود، فقط این مقدارش بود كه قرآن از یك حقیقتی نام می برد كه تدریجا از انسان جدا می شود تا می رسد به مرحله ای كه به حلقوم می رسد، به آنجا كه رسید دیگر برگشتن ندارد. پس معلوم می شود كه ماهیت مردن از نظر قرآن واقعا جدایی است. [خدا می گوید] چرا آن وقتی كه به حلقوم می رسد و شما ناظرش هستید [نفس را برنمی گردانید؟ ] ما [6]از شما به آن نزدیكتر هستیم «وَ لكِنْ لا تُبْصِرُونَ» شما نمی بینید. ایمایی است به اینكه او می بیند و شما نمی بینید. «فَلَوْ لا إِنْ كُنْتُمْ غَیْرَ مَدِینِینَ» اگر این طور است كه شما غیر مدین (یعنی غیر مجزی) هستید كه باید این طور باشید كه اعمالتان هدر برود و به پاداش و كیفر اعمال نرسید «تَرْجِعُونَها» چرا حالا آن [نفس ] را برنمی گردانید؟ معنی آیه این است:

كأنّه راز اینكه وقتی كه نفس می رسد به این مرحله، دیگر بازگشت ندارد، از طب و پزشكی هم كاری ساخته نیست و خداوند آن را از دسترس برگرداندن خارج كرده است این است كه انتقالش به آن عالم ضروری است و باید برود.


[1] . این معلوم است مرده، كه می گویند «بازگشت» .
[2] . مؤمنون/99 و 100.
[3] . كهف/79: [و در پیش روی آنان پادشاهی بود كه كشتیها را به غصب می گرفت ] .
[4] . واقعه/83- 94.
[5] . «نیم» كه می گوییم مقصودمان قسمتی است، حالا ممكن است بیش از نیم یا كمتر از نیم باشد، اینها را نمی شود اندازه گیری كرد.
[6] . خدا كه اینجا می گوید «ما» مقصود ما و فرشتگانمان است. خدا در این دنیا نیز از ما [به ما] نزدیكتر است ولی در آن وقت- همان طوری كه عرض كردم- حالت معاینه است، یعنی آن شخص فرشتگان را به خودش نزدیكتر می بیند از شما، هم شما را می بیند و هم آنها را ولی آنها را به خودش نزدیكتر می بیند.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است