در
کتابخانه
بازدید : 278725تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand كلّیاتی درباره ی مسأله ی معادكلّیاتی درباره ی مسأله ی معاد
Expand ماهیت مرگ از نظر قرآن ماهیت مرگ از نظر قرآن
Collapse عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (1)
Expand عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2) عبث نبودن خلقت در آیات قرآن (2)
Expand مسأله ی روح مسأله ی روح
Expand مسأله ی روح (2) مسأله ی روح (2)
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها
Expand نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2) نقد نظریه ی «ماده و انرژی» در كتاب ذره ی بی انتها (2)
Expand بقای شخصیت در قیامت (1) بقای شخصیت در قیامت (1)
Expand بقای شخصیت در قیامت (2) بقای شخصیت در قیامت (2)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ما اول باید مفهوم عبث و لعب و باطل را درك كنیم تا از اینجا بلكه بتوانیم مفهوم آیه ی قرآن را درك كنیم. صرف خلقت یك موجود را شما در نظر بگیرید، یعنی یك موجودی كه استعداد دارد برای مخلوق شدن، امكان موجودیت برایش هست، مثلا اگر یك سنگی امكان موجودیت دارد و آن را عالم خلقت به وجود بیاورد و امكان بقائش هم یك مدت محدود باشد، بعد این سنگ فانی شود و از بین برود، اگر هیچ قیامتی هم نباشد می شود گفت این خلقت عبث است؟ مقصود از عبث چیست؟ مقصود از نقطه ی مقابلش چیست؟ خلقت چگونه باید باشد كه عبث نباشد؟ ما خلقت را چطور باید فرض كنیم كه عبث نباشد؟ اینجا به دو نحو می شود مطلب را بیان كرد. اگر شما راه سومی دارید بیان كنید.

بعضی مطلب را این طور بیان می كنند كه خلقت آن وقت عبث نیست كه منتهی به بقا شود. خلقتی كه آخر و نهایتش فناست، این خلقت عبث است. اگر موجودی كه آفریده شد برای بقا بود و برای این بود كه همیشه می خواهد بماند و همیشه از ناحیه ی پروردگار فیض بگیرد، این یك هستی است در مقابل نیستی، و دوام است و بنابراین عبث نیست، ولی اگر صرف [این است كه ] یك موجود خلق می شود، بعد هم نیست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 676
می شود، یك هستی ای است، پشت سرش هم نیستی و هیچ ارتباطی هم میان این موجود و یك موجود دیگری نیست كه بگوییم این موجود آفریده شده برای موجود دیگری كه آن می تواند باقی بماند، این عبث است.

این طور تقریر كرده اند كه مفاد این آیات این است كه خلقت برای بازگشت به پروردگار است، اشیاء آفریده شده اند و آمده اند در این عالم برای اینكه بازگردند به سوی پروردگار و برای اینكه به ابدیت بپیوندند و برای اینكه هیچ وقت فانی نشوند، منتها باید قائل شویم كه تمام عالم به سوی ابدیت می رود و هیچ چیزی فانی نمی شود و همه ی فناها نسبی است و همه ی اشیاء و از جمله انسانها- همان طور كه از بعضی آیات قرآن استنباط می شود- به نحوی به سوی پروردگار بازگشت می كنند. اشیاء آفریده شده اند كه كمال خودشان را در این عالم طی كنند، و پیمودن راه كمالشان همان و ملحق شدن به خداوند همان و باقی بودن به بقای خداوند همان. پس در این آیه [مؤمنون/115] می خواهد نفی نیستی بكند. نفی عبث كردن نفی نیستی است، اشعار به این است كه عبث نیست یعنی نیستی نیست، باطل نیست یعنی نیستی نیست، هر چه هست حق است، یعنی هر چه هست هستی است و بقاء و دوام است برای همه ی ما.

بعضی هم برای موجودات دیگر به این شكل می گویند كه لازم نیست ما قائل شویم- و حتی از قرآن هم شاید نتوانیم استنباط كنیم- كه هیچ چیزی نیست نمی شود و همه چیز به سوی پروردگار بازمی گردد. مقصود [از موجودی كه نیست نمی شود] انسان و احیانا حیوانات است (اگر «وَ إِذَا اَلْوُحُوشُ حُشِرَتْ» [1]مقصود وحوش و حیوانات باشد) ، اینها به سوی پروردگار بازمی گردند ولی اینها زبده ی موجوداتند، یعنی در آن پیوستگی ای كه میان نظام كلی عالم هست، حركات این نظام منتهی می شود به این موجودات و اینها غایت خلقت و برای همیشه باقی هستند.

بنابراین، بقاء و ابدیت انسان توجیه كننده ی خلقت انسان، و خود انسان توجیه كننده ی خلقت سایر موجودات عالم است. پس هیچ چیز عبث نیست، چون هر چیزی برای یك حكمتی و فایده ای در نظر گرفته شده است و آخرین فایده ها و اثرها كه سر به ابدیت و بقاء و همیشگی می زند انسان است. حالا لازم نیست بگوییم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 677
[مقصود] خصوص انسانهایی است كه روی این زمین اند، بلكه در كهكشانها هم هر موجودی كه استعداد ابدیت و بقای ابدی دارد. ما از آن نظامات خبر نداریم، آن نظامات هم بالأخره برای این است كه در طبیعت سیر تكاملی پیش بیاید و بالأخره طبیعت، موجودات ابدی و ابدیت را تحویل دهد. پس وجود خورشید عبث نیست، ماه هم عبث نیست، زمین هم عبث نیست، برای اینكه همه ی اینها گهواره ای هستند برای این موجودی كه باید به ابدیت بپیوندد. این یك بیانی است و بعید هم نیست این بیان درست باشد كه قرآن كه گفته است اگر قیامت و ابدیتی نباشد پس خلقت لعب و عبث و باطل است، از راه مسأله ی غایت و غائیت است.


[1] . تكویر/5.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است