یك وقت یكی از استادهای ما این طور تعبیر می كرد- كه با حرف ایشان (علامه
طباطبایی) در اینجا تطبیق می كند- می گفت تعریف شی ء یا به علل داخلیه است یا به
علل خارجیه، یعنی اگر بخواهیم یك شی ء را تعریف كنیم یا آن را به اجزائش تعریف
می كنیم (كه به آنها می گویند علل داخلی، علل درونی) و یا به علل بیرونی تعریف
می كنیم، یعنی آن را به فاعل یا نتیجه اش تعریف می كنیم. مثلا كسی از ما می پرسد:
این قالیچه چیست؟ وقتی می خواهیم قالیچه را برای او بیان كنیم، گاهی می گوییم-
مثلا- این مجموعه ای از پنبه یا پشم است كه آن را به صورت نخ در آورده اند و بعد این
نخها را این طور رنگ كرده اند و بعد هم این طور بافته اند، ماده و صورتش را ذكر
می كنیم: از چه به وجود آمده و به چه شكل و صورتی در آمده است. اینكه می گوییم
قالیچه چیست، یعنی چنین ماده ای كه به چنین شكل و صورتی در آمده است. گاهی،
وقتی بخواهیم قالیچه را تعریف كنیم به غرض و فایده اش تعریف می كنیم. می گوید:
این قالیچه چیست؟ می گوییم: قالیچه یعنی چیزی كه درست كنند برای اینكه رویش
بنشینند، یعنی یك چیزی كه پهن كنند روی زمین و بر روی آن بنشینند. مثل اینكه از ما
بپرسند: چراغ چیست؟ می گوییم آن چیزی كه به وجود می آورند برای اینكه در
تاریكی از نورش استفاده كنند، یعنی تكیه ی ما در تعریف روی خاصیت و اثر آن است. و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 735
گاهی ما یك شی ء را به فاعلش تعریف می كنیم (البته مواردش فرق می كند، موارد سؤال
فرق می كند و موارد جواب هم فرق می كند) مثل اینكه كسی بپرسد این چیست؟
می گوییم این اثر آقای طباطبایی است، آن را تعریف [می كنیم ] بدون اینكه از
محتوای این كتاب چیزی گفته باشیم كه موضوع و محتوایش چیست و بدون اینكه آن
هدف و غرضی كه از تألیف این كتاب بوده است بیان كرده باشیم، این را فقط از راه
فاعلش معرفی می كنیم، كه البته می گویند هیچ یك از این تعریفات به تنهایی كامل
نیست، نه تعریف به علت فاعلی، نه تعریف به علت غایی و نه تعریف به علت مادی و
صوری، هر كدام به تنهایی باشد كافی نیست. تعریف كامل آن است كه هم علل داخلیه ی
یك شی ء را بیان كند و هم علل خارجیه، فاعلش را بیان كند، غایتش را هم بیان كند،
اجزای تشكیل دهنده اش را هم بیان كند.