در
کتابخانه
بازدید : 231190تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand معانی و مراتب امامت معانی و مراتب امامت
Expand امامت و بیان دین بعد از پیغمبر (ص) امامت و بیان دین بعد از پیغمبر (ص)
Expand بررسی كلامی مسأله ی امامت بررسی كلامی مسأله ی امامت
Expand آیه ی «الیوم یئس   » و مسأله ی امامت آیه ی «الیوم یئس » و مسأله ی امامت
Collapse امامت در قرآن امامت در قرآن
Expand امامت از دیدگاه ائمّه اطهار (علیهم السّلام) امامت از دیدگاه ائمّه اطهار (علیهم السّلام)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مثلا آیه ای داریم به نام آیه ی تطهیر:

إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً [1].

اگر ما باشیم و همین آیه و همین قسمت، می گوییم مفاد خیلی آشكاری دارد: خدا چنین اراده كرده است و می كند كه از شما اهل البیت پلیدی را زایل كند، پاك و منزّهتان بدارد «یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» شما را به نوع خاصی تطهیر و پاكیزه كند. تطهیری كه خدا ذكر می كند معلوم است كه تطهیر عرفی و طبّی نیست كه نظر به این باشد كه بیماریها را از شما زایل می كند، میكروبها را از بدن شما بیرون می كند. نمی خواهم بگویم این، مصداق تطهیر نیست، ولی مسلّم تطهیری كه این آیه بیان می كند، در درجه ی اول، از آن چیزهایی است كه خود قرآن آنها را رجس می داند. رجس و رجز و اینجور
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 911
چیزها در قرآن یعنی هر چه كه قرآن از آن نهی می كند، هر چه كه گناه شمرده می شود، می خواهد گناه اعتقادی باشد یا گناه اخلاقی و یا گناه عملی. اینها رجس و پلیدی است. این است كه می گویند مفاد این آیه، عصمت اهل بیت یعنی منزه بودن آنها از هر نوع آلودگی است.

فرض كنید ما نه شیعه هستیم و نه سنّی، یك مستشرق مسیحی هستیم كه از دنیای مسیحیت آمده ایم و می خواهیم ببینیم كتاب مسلمین چه می خواهد بگوید. این جمله را در قرآن می بینیم، بعد می رویم سراغ تاریخ و سنت و حدیث مسلمین. می بینیم نه تنها آن فرقه ای كه شیعه نامیده می شوند و طرفدار اهل بیت هستند، بلكه آن فرقه ای هم كه طرفداری بالخصوصی از اهل بیت ندارند، در معتبرترین كتابهایشان هنگام بیان شأن نزول آیه، آن را در وصف اهل بیت پیغمبر دانسته اند و در آن جریانی كه می گویند آیه در طی آن نازل شد، علی (ع) هست و حضرت زهرا و حضرت امام حسن و حضرت امام حسین و خود رسول اكرم. و در احادیث اهل تسنن است كه وقتی این آیه نازل شد، امّ سلمه [2] كه یكی از زنهای پیغمبر است می آید خدمت حضرت و می گوید:

یا رسول الله! آیا من هم جزء اهل البیت شمرده می شوم یا نه؟ می فرماید: تو به خیر هستی ولی جزء اینها نیستی. [مدارك ] این [مطلب ] هم یكی و دو تا نیست، عرض كردم در روایات اهل تسنن زیاد است.

همین آیه را ما می بینیم كه در لابلای آیات دیگری است و قبل و بعدش همه درباره ی زنهای پیغمبر است. قبلش این است: «یا نِساءَ اَلنَّبِیِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ اَلنِّساءِ» [3] ای زنان پیغمبر! شما با زنان دیگر فرق دارید (البته نمی خواهد بگوید امتیاز دارید) ، گناه شما دو برابر است زیرا اگر گناهی بكنید اولا آن گناه را مرتكب شده اید و ثانیا هتك حیثیّت شوهرتان را كرده اید، دو گناه است، كار خیر شما هم دو برابر اجر دارد چون هر كار خیر شما دو كار است، همچنانكه اینكه می گویند ثواب كار خیر سادات و گناه كار شرشان مضاعف است نه از باب این است كه مثلا یك گناه درباره ی اینها با دیگران فرق دارد، بلكه بدین جهت است كه یك گناه آنها می شود دو گناه. به عنوان مثال اگر یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 912
سید- العیاذ بالله- مشروب بخورد، غیر از اینكه شراب خورده یك كار دیگر هم كرده و آن این است كه چون منسوب به پیغمبر و ذرّیّه ی پیغمبر است، هتكی هم از پیغمبر كرده است. كسی كه می بیند فرزند پیغمبر اینطور علنی بر ضد پیغمبر عمل می كند، در روح او اثر خاصی پیدا می شود.

در این آیات ضمیرها همه مؤنث است: «لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ اَلنِّساءِ إِنِ اِتَّقَیْتُنَّ» . معلوم است كه مخاطب، زنهای پیغمبرند. بعد از دو سه آیه یك مرتبه ضمیر مذكر می شود و به همین آیه می رسیم: «إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ (نه عنكنّ)اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً» . بعد دو مرتبه ضمیر مؤنث می شود. قرآن هیچ كاری را به گزاف نمی كند. اولا در اینجا كلمه ی «اهل البیت» آورده و قبلا همه اش نساء النّبی است: «یا نِساءَ اَلنَّبِیِّ» . یعنی عنوان نساء النبی تبدیل شد به عنوان اهل البیت پیغمبر. و ثانیا ضمیر مؤنث تبدیل شد به ضمیر مذكر. [اینها] گزاف و لغو نیست، لا بد چیز دیگری است، مطلب دیگری می خواهد بگوید غیر از آنچه كه در آیات پیش بوده است. آیات قبل و بعد از این آیه، همه تكلیف و تهدید و خوف و رجاء و امر است راجع به زنان پیغمبر: «وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِكُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ اَلْجاهِلِیَّةِ» در خانه های خودتان بمانید و مانند زمان جاهلیت تظاهر به زینت نكنید. همه اش امر است و دستور و تهدید، و ضمنا خوف و رجاء كه اگر كار خوب بكنید چنین می شود و اگر كار بد بكنید چنان می شود.

این آیه [یعنی آیه ی تطهیر] بالاتر از مدح است، می خواهد مسأله ی تنزیه آنها از گناه و معصیت را بگوید. مفاد این آیه غیر از مفاد آیات ما قبل و مابعد آن است. در اینجا مخاطب اهل البیت است و در آنجا نساء النبی. در اینجا ضمیر، مذكر است و در آنجا مؤنث. ولی همین آیه ای كه مفاد آن اینهمه با ما قبل و مابعدش مختلف است، در وسط آن آیات گنجانده شده، مثل كسی كه در بین صحبتش مطلب دیگری را می گوید و بعد رشته ی سخنش را ادامه می دهد. این است كه در روایات ما ائمه علیهم السلام خیلی تأكید دارند كه آیات قرآن ممكن است ابتدایش در یك مطلب باشد، وسطش در مطلب دیگر و آخرش در یك مطلب سوم. اینكه در مسأله ی تفسیر قرآن این قدر اهمیت قائل شده اند برای همین است.

نه تنها روایات و ائمه ی ما گفته اند كه «إِنَّما یُرِیدُ اَللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ. . . » با ما قبل و مابعدش فرق دارد و مخاطب و مضمونش غیر از آنهاست و مربوط به همانهایی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 913
است كه آن داستان [4] در ارتباط با آنهاست، بلكه اهل تسنن نیز همه، این مطلب را روایت كرده اند.

نمونه ی دیگر: آیه ی «اَلْیَوْمَ أَكْمَلْتُ. . . » در آیه ی « «اَلْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ» هم می بینیم عین همین مطلب هست و بلكه در مورد این آیه عجیب تر است. قبل از این آیه همه اش صحبت از یك مسائل خیلی فرعی و عادی است: «أُحِلَّتْ لَكُمْ بَهِیمَةُ اَلْأَنْعامِ» [5] گوشت چارپایان بر شما حرام است و تذكیه چنین بكنید و اگر مردار باشد حرام است و آنهایی را كه خفه می كنید (منخنقه) حرام است و آنهایی كه با شاخ زدن به یكدیگر كشته می شوند گوشتشان حرام است و. . . یك دفعه می گوید: «اَلْیَوْمَ یَئِسَ اَلَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ دِینِكُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اِخْشَوْنِ اَلْیَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِینَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْكُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَكُمُ اَلْإِسْلامَ دِیناً» . بعد دوباره می رود دنبال همان مسائلی كه قبلا می گفت. اساسا این جمله ها به ما قبل و مابعدش نمی خورد یعنی نشان می دهد كه این، مطلبی است كه در وسط و شكم مطلب دیگری گنجانده شده و از آن رد شده اند. آیه ای هم كه امروز می خواهیم بگوییم عین همین سرنوشت را دارد، یعنی آیه ای است در وسط آیات دیگر كه اگر آن را برداریم، رابطه ی آنها هیچ با همدیگر قطع نمی شود كما اینكه اگر «اَلْیَوْمَ أَكْمَلْتُ. . . » را از وسط آن آیات برداریم، رابطه ی ما قبل و مابعدش هیچ قطع نمی شود. آیه ای است در وسط آیات دیگر به طوری كه نمی شود گفت دنباله ی ما قبل یا مقدمه ی مابعد است، بلكه مطلب دیگری است. در اینجا نیز قرائن خود آیه و نقلهای شیعه و سنی همه از همین مطلب حكایت می كنند، ولی این آیه را نیز قرآن در وسط مطالبی قرار داده كه به آنها مربوط نیست. حال رمز این كار چیست؟ این باید یك رمزی داشته باشد.


[1] . احزاب/33.
[2] . او زنی است كه در میان ما شیعه فوق العاده احترام دارد، بعد از خدیجه مجلّل ترین زن پیغمبر است. در میان اهل تسنن هم خیلی محترم است. از نظر آنها بعد از خدیجه و عایشه، امّ سلمه است.
[3] . احزاب/32.
[4] . [ظاهرا مقصود داستان مباهله است. ]
[5] . مائده/1.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است