در
کتابخانه
بازدید : 231177تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand معانی و مراتب امامت معانی و مراتب امامت
Expand امامت و بیان دین بعد از پیغمبر (ص) امامت و بیان دین بعد از پیغمبر (ص)
Expand بررسی كلامی مسأله ی امامت بررسی كلامی مسأله ی امامت
Expand آیه ی «الیوم یئس   » و مسأله ی امامت آیه ی «الیوم یئس » و مسأله ی امامت
Expand امامت در قرآن امامت در قرآن
Collapse امامت از دیدگاه ائمّه اطهار (علیهم السّلام) امامت از دیدگاه ائمّه اطهار (علیهم السّلام)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اما از نظر معتقدات اسلامی و قرآنی و بلكه همه ی مذاهب، آن اولین انسان موجودی است كه از بسیاری از انسانهای بعد از خودش حتی از انسانهای امروز متكاملتر است یعنی از اوّلی كه این انسان پا به عرصه ی عالم گذاشته است، به عنوان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 933
خلیفة اللّه و به عبارت دیگر در حد یك پیغمبر به وجود آمده و این در منطق دین نكته ی قابل توجهی است كه چرا اولین انسانی كه در دنیا به وجود آمد، به صورت یك حجت خدا و پیغمبر به وجود آمد در صورتی كه به نظر می رسد كه روی مسیر عادی تكاملی باید انسانها بیایند و پس از آنكه به مراحل عالی ترقی نائل شدند، یكی از آنها به مرحله ی نبوت و پیغمبری برسد نه اینكه اولین انسان خودش پیغمبر باشد.

قرآن برای آن اولین انسان مقام بسیار شامخی قائل است:

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِكُ اَلدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ. `وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی اَلْمَلائِكَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ [1].

خلاصه اولین انسانی كه به وجود می آید فرشتگان را به شگفت وامی دارد. چه سرّی و چه رازی در كار است؟ درباره ی اولین انسان تعبیر «وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی» [2] به كار رفته (از روح خود چیزی در او دمیدم) . این نشان می دهد كه در بافتمان وجود این موجود غیر از عناصر مادی یك عنصر علوی دخالت دارد كه با تعبیر «دمیدم از روح خودم» بیان شده است یعنی یك چیز اختصاصی من عند اللّهی در ساختمان این موجود دخالت كرد. بعلاوه چرا تعبیر «خلیفة اللّه» دارد: «إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً» خلیفة برای خودم؟ بنابراین در قرآن یك چنین برداشت عظیمی برای انسان هست كه اولین انسانی كه پا در این عالم می گذارد، به عنوان حجت خدا، پیغمبر خدا و موجودی كه با عالم غیب پیوستگی و ارتباط دارد پا می گذارد. تكیه گاه كلام ائمه ی ما روی همین اصالت انسان است به این معنا كه اولین انسانی كه روی زمین آمده است، از آن سنخ بوده و آخرین انسانی هم كه روی زمین باشد از همین تیپ خواهد بود و هیچ گاه جهان انسانیت از موجودی كه حامل روح «إِنِّی جاعِلٌ فِی اَلْأَرْضِ خَلِیفَةً» باشد خالی نیست.

(اصلا محور مسأله این است. ) سایر انسانها كأنّه موجوداتی هستند فرع بر وجود چنین انسانی، و اگر چنین انسانی نباشد انسانهای دیگر هم هرگز نخواهند بود.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 934
اینچنین انسان را «حجت خدا» تعبیر می كنند: «اللّهمّ بلی لا تخلو الارض من قائم للّه بحجّة» كه این جمله در نهج البلاغه است [3] و در كتب زیادی نقل شده است و من این را از مرحوم آقای بروجردی شنیدم ولی یادم نیست كه در جای دیگری هم دیده ام یا نه، یعنی دنبالش نبوده ام، ایشان می فرمود این جمله از آن جمله هایی است كه حضرت در بصره بیان كرده اند و دیگران اعم از شیعه و سنی به طور متواتر آن را نقل كرده اند. این جمله دنبال حدیث معروف كمیل است كه كمیل گفت روزی علی (ع) دست مرا گرفت و با خودش برد تا از شهر خارج شدیم و رسیدیم به محلی به نام جبّان، همین كه از شهر خارج شدیم و خلوت شد «فتنفّس الصّعداء» نفس عمیقی كشید، آهی كشید و بعد فرمود: «یا كمیل! انّ هذه القلوب اوعیة فخیرها اوعاها، فاحفظ عنّی ما اقول لك» دلهای فرزندان آدم به منزله ی ظرفها هستند و بهترین ظرفها آنی است كه بهتر می تواند نگه دارد یعنی سوراخ نداشته باشد، هر چه به تو می گویم ضبط كن. ابتدا آن تقسیم معروف را ذكر كرد: «النّاس ثلاثة فعالم ربّانیّ و متعلّم علی سبیل نجاة و همج رعاع» مردم سه دسته اند: یك دسته علمای ربّانی هستند. (البته در اصطلاح حضرت علی عالم ربّانی غیر از عالم ربّانی ای است كه ما به هر كسی تعارف می كنیم، یعنی یك عالم واقعا و صد در صد الوهی و خالص برای خدا كه شاید این تعبیر جز بر پیغمبران و ائمه صادق نیست. ) «و متعلّم علی سبیل نجاة» (چون آن عالم را در مقابل این متعلم گرفته، مقصود عالمی است كه از بشری تعلم نمی كند. ) دسته ی دوم متعلمان هستند، شاگردان آنها هستند، كسانی كه از آنها استفاده می كنند. دسته ی سوم مردمان «همج رعاع» هستند كه «لم یستضیئوا بنور العلم و لم یلجئوا الی ركن وثیق» از نور علم پرتوی نگرفته اند و به پایگاه محكمی هم تكیه ندارند. بعد شروع كرد از اهل زمان شكایت كردن، فرمود من علوم زیادی دارم ولی فردی كه صلاحیت [فراگیری آن را] داشته باشد پیدا نمی كنم.

دسته بندی كرد، فرمود هستند افرادی كه زیركند اما زیركهایی كه هر چه یاد بگیرند می خواهند به نفع استفاده ی خودشان به كار برند، می خواهند دین را به نفع دنیای خودشان استفاده كنند. مجبورم از آنها خودداری كنم. عده ی دیگری آدمهای خوبی هستند اما احمقند، دریافت نمی كنند یا عوضی دریافت می كنند. تا اینجا تقریبا سخن حضرت یأس آور است [زیرا به نظر می رسد كه ] پس كسی پیدا نمی شود. ولی در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 935
ذیلش می فرماید: «اللّهمّ بلی. . . » نه، این طور هم نیست كه هیچ كس پیدا نشود، من اكثریت مردم را می گویم [4]:

اللّهمّ بلی لا تخلو الارض من قائم للّه بحجّة امّا ظاهرا مشهورا و امّا خائفا مغمورا لئلا تبطل حجج اللّه و بیّناته و كم ذا و این؟ اولئك- و اللّه- الاقلّون عددا و الاعظمون عند اللّه قدرا، یحفظ اللّه بهم حججه و بیّناته حتّی یودعوها نظرائهم و یزرعوها فی قلوب اشباههم، هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة و باشروا روح الیقین و استلانوا ما استوعره المترفون و انسوا بما استوحش منه الجاهلون و صحبوا الدّنیا بابدان ارواحها معلّقة بالمحلّ الاعلی [5].

فرمود: آری، زمین هرگز خالی از حجت نیست، حال یا حجت ظاهر در میان مردم و یا حجت مكتوم، هست ولی مردم او را نمی بینند، از نظرها پنهان است. به وسیله ی همان حجتهاست كه خداوند دلائل خود را در میان مردم حفظ و نگهداری می كند و آنها هم آنچه را می دانند، این بذرها را در دل اشباه خودشان (كه آنها نیز مانند خودشان هستند) می كارند و می روند. چنین نیست كه نكارند و بروند یعنی چنین نیست كه من آنچه دارم نگفته بگذارم و بروم. آنگاه راجع به این افراد كه از یك مبدأ ملكوتی استفاده می كنند می فرماید: «هجم بهم العلم علی حقیقة البصیرة» علم بر آنها تهاجم می كند نه آنها بر علم (مقصود این است كه علمشان افاضی است) ، و آن علمی كه به آنها هجوم می آورد بصیرت را به معنای حقیقی به آنها می دهد یعنی در آن علم، اشتباهی، نقصی، خطایی وجود ندارد. «و باشروا روح الیقین» و روح یقین را مباشرتا واجد هستند. مقصود این است كه اتصالشان به عالم دیگر به گونه ای است كه متصل هستند. «و استلانوا ما استوعره المترفون» آن چیزهایی كه مردمان مترف (یعنی خو گرفتگان به عیش و ناز و نعمت) خیلی سخت می شمارند، برای آنها آسان است. مثلا برای مردمانی كه به عیش و نعمت و دنیا خو گرفته اند، یك ساعت مأنوس بودن با خلوت با خدا بسیار سخت است، از هر كار سختی برایشان سخت تر است، ولی آنها انسشان به این است. «و انسوا بما استوحش منه الجاهلون» آن چیزهایی كه نادانان از آنها وحشت می كنند، اینان به آنها مأنوسند. «و صحبوا الدّنیا بابدان ارواحها معلّقة بالمحلّ الاعلی» با
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 936
مردم همراهی می كنند با بدنهای خودشان در حالی كه در همان وقت روحشان به محلّ اعلی پیوستگی دارد، یعنی بدنشان با مردم هست اما روحشان اینجا نیست. مردمی كه با اینها محشورند آنها را انسانهایی مثل خودشان می دانند و هیچ فرقی بین خودشان و آنها قائل نیستند ولی نمی دانند كه باطن او به جای دیگری وابسته است.

به هر حال چنین منطقی است و لذا در كافی هم بابی تحت عنوان «باب الحجّة» باز كرده است و می گوید اگر در دنیا دو نفر باقی بمانند یكی از آنها چنین انسانی خواهد بود كما اینكه اولین باری كه یك انسان پیدا شد چنین انسانی بود. من برای اینكه شما با روح این منطق بیشتر آشنا شوید كتاب الحجّه كافی را آوردم تا قسمتهایی را در این زمینه بخوانم و معنی كنم. سایر مسائل- مثل این كه امام باید باشد تا در میان مردم به عدالت حكومت كند یا مرجع اختلافات مردم در امور دینی باشد- همه طفیلی این اصل است نه اینكه امام را به خاطر اینكه در میان مردم حكومت كند باید امام قرار بدهند. مسأله بالاتر از این حرفهاست. اینها به اصطلاح از فوائد استجراری یعنی از فوائد تبعی است. از هر حدیثی جمله هایی را انتخاب می كنم و برایتان عرض می كنم تا معلوم شود این منطق چه منطقی است.


[1] . بقره/30 و 31.
[2] . حجر/29.
[3] . حكمت 139.
[4] . از اینجاست كه آقای بروجردی می گفت حضرت آن را در خطبه ای در بصره انشاء كرده اند و الاّ این در ذیل كلام كمیل هم هست.
[5] . نهج البلاغه، حكمت 139.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است