در
کتابخانه
بازدید : 231120تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand معانی و مراتب امامت معانی و مراتب امامت
Collapse امامت و بیان دین بعد از پیغمبر (ص) امامت و بیان دین بعد از پیغمبر (ص)
Expand بررسی كلامی مسأله ی امامت بررسی كلامی مسأله ی امامت
Expand آیه ی «الیوم یئس   » و مسأله ی امامت آیه ی «الیوم یئس » و مسأله ی امامت
Expand امامت در قرآن امامت در قرآن
Expand امامت از دیدگاه ائمّه اطهار (علیهم السّلام) امامت از دیدگاه ائمّه اطهار (علیهم السّلام)
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مطلب را اینطور طرح می كنند كه ما مسأله ای داریم به نام حكومت، می خواهیم ببینیم تكلیف حكومت از نظر اسلام چیست؟ آیا موروثی و تنصیصی است كه هر حاكمی حاكم بعدی را تنصیص و تعیین كند و مردم هم هیچ حق دخالتی در امر حكومت نداشته باشند؟ پیغمبر (ص) یك شخص معین را تعیین كرد و او هم شخص
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 856
معینی را برای بعد از خودش تعیین كرد و او هم كس دیگر را، و تا دامنه ی قیامت تكلیف امر حكومت این است كه همیشه تعیینی و تنصیصی است، و قهرا این امر اختصاص به ائمه ندارد چون ائمه دوازده نفرند و این تعداد مطابق معتقدات شیعه نه قابل بیشتر شدن است و نه قابل كمتر شدن. طبق این سخن، قانون كلی در باب حكومت از نظر اسلام این است كه پیغمبر- كه حاكم بود- باید حاكم بعد از خودش را تعیین كند، او هم حاكم بعد از خودش را، و تا دامنه ی قیامت چنین باشد. اگر اسلام دنیا را هم بگیرد (همان طور كه نیمی از دنیا را گرفت و الآن هم جمعیتی در حدود هفتصد میلیون نفر [1] تحت لوای اسلام هستند) و بنا بشود كه مقررات اسلامی در تمام نقاط آن رعایت شود چه به صورت حكومت واحد و چه به صورت حكومتهای متعدد، قانون همین است.

پس اینكه می گوییم پیغمبر (ص) علی (ع) را تعیین كرد، بر اساس همین اصل كلی بود كه حكومت باید تنصیصی و تعیینی باشد و مطابق این فلسفه اصلا لزومی ندارد كه حتی پیغمبر علی را از جانب خدا تعیین كرده باشد، چون پیغمبر می توانست با وحی مطلبی را بیان كند و ائمه نیز، هم ملهم هستند و هم از ناحیه ی پیغمبر علومی را تلقی كردند، ولی بعد كه اینطور نیست. پس اگر اصل كلی در حكومت از نظر اسلام این باشد [كه حكومت باید تنصیصی و تعیین باشد] ، حتی لزومی ندارد كه پیغمبر (ص) علی (ع) را از طریق وحی تعیین كرده باشد، بلكه به نظر و صوابدید شخص خودش تعیین كرده است و ائمه (ع) نیز به صلاحدید خودشان [جانشین خود را تعیین كرده اند. ] بنابراین، از نظر پیغمبر (ص) تعیین علی (ع) برای خلافت نظیر تعیین حاكم است برای مكه و تعیین امیر الحاج برای حجاج. همان طور كه در آنجا كسی نمی گوید كه اگر پیغمبر فلان شخص را فرستاد برای حكومت مكه یا مثلا معاذ بن جبل را فرستاد به یمن برای تبلیغ اسلام، در اثر وحی بود، بلكه می گویند پیغمبر به حكم اینكه از ناحیه ی خداوند مدیر و سائس مردم است، در برخی مسائل كه به او وحی نمی رسد به تدبیر شخصی خودش عمل می كند، [در اینجا نیز باید گفت كه پیغمبر (ص) به تدبیر شخصی خودش علی (ع) را برای خلافت تعیین كرد. ] اگر ما مسأله ی امامت را به همین سادگی طرح كنیم- كه مسأله ی حكومت دنیاوی می شود- غیر از اینكه بگوییم این مسأله غیر از آن امامت محلّ بحث است، جواب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 857
دیگری نداریم چون- همان طور كه عرض كردم- اگر مسأله به این شكل باشد، اصلا لزومی ندارد كه وحی دخالت كرده باشد. وحی حد اكثر همین قدر دخالت می كند كه ای پیامبر! تو وظیفه داری كسی را كه صلاح می دانی تعیین كنی و او هم برای بعد از خودش هر كسی را كه صلاح می داند انتخاب كند و همین طور تا دامنه ی قیامت. اگر امامت را به این شكل ساده و در سطح حكومت طرح كنیم و بگوییم امامت یعنی حكومت، آن وقت می بینیم جاذبه ی آنچه كه اهل تسنن می گویند بیشتر از جاذبه ی آن چیزی است كه شیعه می گوید. چون آنها می گویند یك حاكم حق ندارد حاكم بعدی را خودش تعیین كند بلكه امت باید تعیین كند، اهل حلّ و عقد باید تعیین كنند، مردم باید تعیین كنند، انتخاب او باید بر اساس اصول دموكراسی صورت بگیرد، حقی است مال مردم و مردم حق انتخاب دارند. ولی مسأله به این سادگی نیست. از نظر مجموع آنچه كه ما در شیعه می بینیم، این مسأله كه خلافت علی (ع) و سایر ائمه علیهم السلام تنصیصی بوده است، فرع بر یك مسأله ی دیگر است كه آن مسأله ی اساسی تر از این مسأله است.

در اینجا سؤالی مطرح می شود و آن اینكه ائمه علیهم السلام دوازده نفر بیشتر نبودند، بعد از دوازده امام تكلیف حكومت چیست؟ فرض كنیم همان طور كه پیغمبر اكرم علی (ع) را تعیین فرمود حضرت امیر حاكم می شد، بعد امام حسن (ع) و بعد امام حسین (ع) تا می رسید به حضرت حجّت (ع) . در این صورت قهرا بر اساس فلسفه ای كه ما شیعیان در این باب داریم، موجبی هم برای غیبت امام زمان در كار نبود، ایشان هم مثل پدرانشان یك عمر كوتاهی می كردند و از دنیا می رفتند. بعد از ایشان چطور؟ آیا امامها از دوازده تا بیشتر می شدند؟ نه. پس باید مسأله ی دیگری در میان مردم باشد: مسأله ی حكومت به شكل عادی، در همین وضعی كه الآن موجود است. حضرت حجّت در زمان غیبت كه نمی تواند زمامدار مسلمین باشند. باز مسأله ی زمامداری و حكومت دنیاوی سر جای خودش هست.


[1] . [مطابق آمار آن زمان ] .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است