خیلی اسباب تعجب می شود اگر كسی بشنود در اسلام دسته ای پیدا شدند كه
واقعا مسلمان بودند بلكه خود را از دیگران مسلمان تر و مقدس تر می شمردند و خیلی
متعبد بودند و خود را صد در صد تابع سنت پیغمبر می دانستند، آن وقت همینها برای به
كرسی نشاندن حرفهای خود مبنی بر انكار عدالت الهی، هم در تكوینیّات و هم در
تشریعیّات، به استدلال پرداختند، از طرفی نمونه ها- به خیال خود- از بی عدالتی ها
در خلقت و آفرینش ذكر كرده اند كه شرم آور است، به بیماریها و دردها مثال زدند،
خلقت شیطان را دلیل آوردند، گفتند اگر جریان عالم بر طبق عدالت می بود
نمی بایست علی بن أبی طالب كشته شود و بعد جای او را زیاد بن أبیه و حجّاج بن یوسف
4
مجموعه آثار شهید مطهری . ج4، ص: 957
بگیرند، و امثال این مثالها. این در قسمت تكوینیات و نظام تكوین.
در قسمت تشریعیات و نظام تشریع هم برای اینكه ثابت كنند قوانین اسلام تابع
قاعده و قانون و صلاح و فساد و حسن و قبحی نیست، گفتند بنای شرع بر جمع
متفرقات و تفرقه مجتمعات است، لهذا اینهمه تناقض در دستورهای دین وجود دارد،
در بسیاری موارد دیده می شود شارع اسلام یك جور حكم داده و حال آنكه مثل هم
نیستند، و در بسیاری موارد دیده می شود بر عكس، دو چیز كه كمال مشابهت دارند و
باید یك جور حكم داشته باشند دو جور حكم دارند. گفتند چرا اسلام بین زن و مرد
فرق گذاشته و برای مردان تا چهار زن را تجویز كرده و برای زنان بیش از یك شوهر
اجازه نداده؟ چرا درباره ی دزد گفته دست او را كه آلت جرم است ببرند اما برای
دروغگو نگفته كه زبانش را كه آلت جرم است ببرند؟ همچنین زناكار و. . .
شرم آور است انسان در تاریخ بخواند عده ای پیدا شدند كه خود را تابع قرآن
می دانستند و قرآن اینهمه درباره ی عدل الهی، هم در نظام تكوین و هم در نظام تشریع،
سخن گفته و اما این دسته در نفی حكمت و بی عدالتی نظام آفرینش و در بی حكمتی
دستورهای اسلام داد سخن داده اند.