در
کتابخانه
بازدید : 291301تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand <span class="HFormat">منطق</span>منطق
Collapse كلیّات فلسفه كلیّات فلسفه
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
مسأله ی «وجود ذهنی» از یك زاویه ی دیگر كه مورد مطالعه قرار گیرد، مربوط می شود به ارزش واقع نمایی ادراكات؛ یعنی مربوط می شود به اینكه ادراكات و احساسات و تصورات ما درباره ی عالم خارج چه اندازه «واقع نما» است.

یكی از مسائل مهم كه از قدیم الایّام مورد توجّه فلاسفه بوده است این است كه آیا آنچه ما به وسیله ی حواس یا به وسیله ی عقل درباره ی اشیاء ادراك می كنیم، با واقع و نفس الامر مطابقت دارد یا نه؟ گروهی چنین فرض می كنند كه برخی ادراكات حسی یا عقلی ما با واقع و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 163
نفس الامر مطابقت دارد و برخی ندارد. آن ادراكاتی كه با «واقعیت» مطابق است «حقیقت» خوانده می شود و آنچه كه مطابق نیست «خطا» نامیده می شود. ما پاره ای از خطاهای حواس را می شناسیم. باصره، سامعه، ذائقه، لامسه، شامّه جایز الخطاست.

در عین حال اكثر ادراكات حسی ما عین حقیقت است. ما شب و روز را، دوری و نزدیكی را، بزرگی و كوچكی حجم را، درشتی و نرمی را، سردی و گرمی را با همین حواس تشخیص می دهیم و شك نداریم كه عین حقیقت است و خطا نیست.

همچنین عقل ما جایز الخطاست. «منطق» برای جلوگیری از خطای عقل در استدلالاتش تدوین شده است. در عین حال اكثر استدلالات عقلی ما حقیقت است.

ما آنگاه كه مثلاً قلمهای زیادی داد و ستد داریم و بدهیها را یك جا و بستانكاریها را جای دیگر جمع و از یكدیگر تفریق می كنیم، یك عمل فكری و عقلانی انجام می دهیم و اگر در حین عمل دقت كافی كرده باشیم شك نداریم كه حاصل جمع و تفریق ما عین حقیقت است.

ولی «سوفیست» های یونانی كه قبلاً هم از آنها یاد كردیم، تفاوت «حقیقت» و «خطا» را منكر شدند و گفتند هر كس هر گونه احساس كند و هر گونه بیندیشد برای او همان «حقیقت» است. آنها گفتند مقیاس همه چیز «انسان» است. سوفیستها یا سوفسطائیان اساساً «واقعیت» را انكار كردند و چون «واقعیت» را انكار كردند دیگر چیزی باقی نماند تا ادراكات و احساسات انسان در صورت مطابقت با آن «حقیقت» باشد و در صورت عدم مطابقت «خطا» .

این گروه معاصر با سقراطاند؛ یعنی عصر سقراط مقارن است با پایان دوره ی سوفسطائیان.

سقراط و افلاطون و ارسطو بر ضد اینها قیام كردند. پروتاگوراس [1]و گورگیاس [2] دو شخصیت معروف سوفسطائی می باشند.

در دوره های بعد از ارسطو، در اسكندریّه گروهی دیگر پدید آمدند كه «شكّاك» یا «سپتی سیست» [3]خوانده شدند و معروف ترین آنها شخصی است به نام «پیرون» [4].

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 164
شكّاكان، واقعیت را از اصل منكر نشدند ولی مطابقت ادراكات بشر را با واقعیت انكار كردند.

آنان گفتند انسان در ادراك اشیاء، تحت تأثیر حالات درونی و شرایط خاص بیرونی، هر چیز را یك جور می بیند. گاهی دو نفر یك چیز را در دو حالت مختلف و یا از دو زاویه ی مختلف می نگرند و هر كدام او را به گونه ای می نگرند.

یك چیز در چشم یكی زشت است و در چشم دیگری زیبا، در چشم یكی كوچك است و در چشم دیگری بزرگ، در چشم یكی، یكی است و در چشم دیگری دو تا. یك هوا در لامسه ی یكی گرم است و در لامسه ی دیگری سرد. یك طعم برای یكی شیرین است و برای دیگری تلخ. سوفسطائیان و همچنین شكّاكان منكر ارزش واقع نمایی علم شدند.

عقاید سوفسطائیان و شكّاكان بار دیگر در عصر جدید زنده شد. اكثر فلاسفه ی اروپا تمایل به شكّاكیّت دارند. برخی از فلاسفه مانند سوفسطائیان واقع را از اصل انكار كرده اند.

فیلسوف معروفی هست به نام «بركلی» [5]كه ضمناً اسقف نیز می باشد. این فیلسوف به كلی منكر واقعیت خارجی است. ادلّه ای كه بر مدعای خویش اقامه كرده است آنچنان مغالطه آمیز است كه برخی مدعی شده اند هنوز احدی پیدا نشده كه بتواند دلیلهای او را رد كند با این كه همه می دانند مغالطه است.

كسانی كه خواسته اند پاسخ سوفسطائیان قدیم از قبیل پروتاگوراس و یا سوفسطائیان و ایده آلیستهای جدید از قبیل بركلی را بدهند از راهی وارد نشده اند كه بتوانند رفع شبهه نمایند.

از نظر فلاسفه ی اسلامی راه حلّ اساسی این شبهه آن است كه ما به حقیقت وجود ذهنی پی ببریم. تنها در این صورت است كه معما حل می گردد.

حكمای اسلامی در مورد وجود ذهنی، اول به تعریف می پردازند و مدعی می گردند كه علم و ادراك عبارت است از نوعی وجود برای ادراك شده در ادراك كننده، آنگاه به ذكر پاره ای براهین می پردازند برای اثبات این مدعا، و سپس ایرادها و اشكالهای وجود ذهنی را نقل و رد می كنند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 165
این بحث به این صورت در اوایل دوره ی اسلامی وجود نداشته است، و به طریق اولی در دوره ی یونانی وجود نداشته است. بنا بر آنچه ما تحقیق كرده ایم ظاهراً اولین بار وسیله ی خواجه نصیر الدین طوسی بحثی به این نام وارد كتب فلسفه و كلام شد و سپس جای شایسته ی خویش را در كتب فلسفه و كلام باز یافت به طوری كه در كتب متأخرین مانند صدرالمتألّهین و حاج ملاّ هادی سبزواری جای مهمی دارد.

فارابی و بوعلی، حتی شیخ اشراق و پیروان آنها، بابی به نام «وجود ذهنی» در كتب خویش باز نكرده اند و حتی به این كلمه تفوّه نكرده اند. اصطلاح «وجود ذهنی» بعد از دوره ی بوعلی پدید آمده است.

البته آنچه از كلماتی كه فارابی و بوعلی به مناسبتهای دیگر طرح كرده اند بر می آید این است كه عقیده ی آنها نیز این بوده است كه ادراك عبارت است از تمثّل حقیقت ادراك شده در ادراك كننده، ولی آنها نه بر این مدعا اقامه ی برهان كرده اند و نه آن را به عنوان یك مسأله ی مستقل از مسائل وجود و یك تقسیم مستقل از تقسیمات وجود تلقی كرده اند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج5، ص: 166

[1] . Protagoras .
[2] . Gorgias .
[3] . Seepticism .
[4] . Pyrrho .
[5] . Berkeley .
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است