در
کتابخانه
بازدید : 679896تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Collapse مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Expand مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این دانشمندان غالباً از نظریه ی ارسطو در باب كیفیت حصول علم و معرفت پیروی نموده اند و هر دو قسمت نظریه ی ارسطو را كه در بالا شرح دادیم پذیرفته اند یعنی از طرفی اعتراف دارند كه نفس انسان در حال كودكی در حال قوه و استعداد محض است و لوح بی نقشی است كه فقط استعداد پذیرفتن نقوش را دارد و بالفعل واجد هیچ معلوم و معقولی نیست، و از طرف دیگر ادراكات جزئی حسی را مقدم بر ادراكات كلی عقلی می شمارند، به اضافه ی اینكه آن قسمت مهم كه در نظریه ی ارسطو تاریك و مبهم است در نظریه دانشمندان اسلامی روشن است زیرا این دانشمندان تصریح كرده اند كه تمام تصورات بدیهیه ی عقلیه اموری انتزاعی هستند كه عقل آنها را از معانی حسیه انتزاع كرده است، چیزی كه هست این است كه فرق است بین انتزاع مفاهیم كلی كه منطبق به محسوسات می شود از قبیل مفهوم انسان و مفهوم اسب و مفهوم درخت و بین انتزاع بدیهیات اولیه و مفاهیم عامه از قبیل مفهوم وجود و عدم و وحدت و كثرت و ضرورت و امكان و امتناع و آن فرق این است كه انتزاع دسته ی اول مستقیماً از راه تجرید و تعمیم جزئیات محسوسه برای عقل حاصل شده است ولی دسته ی دوم از دسته ی اول به نحو دیگری انتزاع شده است و به عبارت دیگر دسته ی اول عیناً همان صور محسوسه هستند كه از راه یكی از حواس وارد ذهن شده اند و سپس عقل با قوه ی تجریدی كه دارد از آن صور محسوسه یك معنای كلی ساخته ولی دسته ی دوم مستقیماً از راه حواس وارد ذهن نشده اند بلكه ذهن پس از واجد شدن صور حسیه با یك نوع فعالیت خاصی و با یك ترتیب خاصی این مفاهیم را از آن صور حسیه انتزاع می كند، لهذا دسته ی اول در اصطلاح فلسفه «معقولات اولیه» و دسته ی دوم كه متكی به دسته ی اول هستند «معقولات ثانیه» خوانده می شوند، و همین معقولات ثانیه ی فلسفی است كه بدیهیات اولیه ی منطق و موضوعات غالب مسائل فلسفه ی اولی را تشكیل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 249
می دهند، و در هر حال چه معقولات اولیه و چه معقولات ثانویه مسبوق به ادراكات جزئیه ی حسیه اند.

در اینجا كافی است كه گفتار صدر المتألهین را در شواهد الربوبیه و در اسفار گواه بیاوریم:

وی در اشراق نهم از شاهد اول از مشهد سوم كتاب شواهد الربوبیه می گوید:

«اولین چیزی كه از آثار محسوسات كه معقول بالقوه هستند و در خزانه ی متخیله (حافظه) مجتمع هستند حادث می شود بدیهیات است و آن عبارت است از اولیات و تجربیات. . . »
در مبحث عقل و معقول اسفار پس از آنكه عمل آلات حسیه را بیان می كند و می گوید «حواس به منزله ی جاسوسهای مختلفی هستند كه از نواحی مختلف خبر می آورند و نفس از طریق این جاسوسها بهره مند می شود» اینطور به گفته ی خود ادامه می دهد:

«سپس این تصورات حسیه، نفس را مستعد می كند برای حاصل شدن بدیهیات اولیه ی تصوریه و بدیهیات اولیه ی تصدیقیه. »
در اینجا بی مناسبت نیست كه گفتار متكلم و مفسر معروف امام فخر رازی در تفسیر كبیر را نیز نقل كنیم. فخر رازی در جلد پنجم تفسیر كبیر در ذیل آیه ی كریمه ی «وَ اَللّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصارَ وَ اَلْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» [1](آیه ی 78 از سوره ی نحل) می گوید:

«نفس انسان در آغاز خلقت از جمیع علوم و معارف خالی است و خداوند حواس را به او عنایت فرمود تا از این راه علوم و معارف را استفاده كند. »
وی از جمله ی «لا تَعْلَمُونَ شَیْئاً» استفاده می كند كه نفس انسان در آغاز كودكی واجد هیچ معلومی نیست و از تعقیب این جمله به جمله ی «وَ جَعَلَ لَكُمُ اَلسَّمْعَ وَ اَلْأَبْصارَ وَ
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 250
اَلْأَفْئِدَةَ» استفاده می كند كه آغاز نقش بستن علوم و معارف بر لوح ضمیر انسان از مجرای حواس است. سپس به طور تفصیل وارد این مطلب می شود و ابتدا به صورت اشكال می گوید:

«تصورات و تصدیقات یا بدیهی هستند یا نظری و البته نظریات باید از بدیهیات كسب شوند، پس می بایست بدیهیات قبل از حصول نظریات در ذهن وجود داشته باشند و در اینجا این سؤال یا اشكال پیش می آید كه آیا خود بدیهیات از كجا پیدا شده اند، آیا از آغاز خلقت همراه بوده اند یا آنكه بعد پیدا شده اند؟ شقّ اول یقیناً باطل است زیرا ما می دانیم كه جنین در رحم مادر به هیچ «بدیهی» علم ندارد مثلاً نمی داند كه «اجتماع نقیضین محال است» یا اینكه «كل، اعظم از جزء است» ؛ و بنا بر شق دوم لازم می آید كه بدیهیات نیز كسبی باشند و اگر كسبی باشند می بایست از علوم دیگر اكتساب شوند و لازمه ی این مطلب این است كه تمام بدیهیات مفروضه ی ما نظری باشند و بعلاوه این رشته تا بی نهایت پیش خواهد رفت و به جایی نخواهد رسید. »
فخر رازی پس از ذكر این اشكال می گوید «این اشكالی است بسیار قوی» و خودش اینطور از اشكال جواب می دهد:

«شق دوم را اختیار می كنیم و قبول می كنیم كه بدیهیات در آغاز نبوده اند و بعد حاصل شده اند و لازمه ی این مطلب، كسبی و نظری بودن نیست زیرا حصول بدیهیات با اعانت حواس سمعی و بصری انجام می یابد نه از راه كسب و نظر و استدلال. »
سپس به تفصیل بیشتری در اطراف این جواب می پردازد و آن تفصیل، خالی از نقصان هم نیست.

این بود نظریه ی دانشمندان اسلامی در این خصوص، ولی در عین حال در نظریه ی این دانشمندان یك قسمت مهم دیگر تاریك است و آن قسمت مربوط به كیفیت انتزاع بدیهیات اولیه عقلیه از محسوسات است. این دانشمندان با اینكه تصریح كرده اند كه عقل قادر نیست تصوری را از پیش خود ابداع نماید و حتی بدیهیات اولیه ی تصوریه ی منطق كه موضوعات غالب مسائل فلسفه ی اولی را تشكیل می دهند اموری انتزاعی هستند، كیفیت انتزاع این مفاهیم و اینكه ذهن چگونه عمل می كند و از چه راه و به چه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 251
ترتیب به این مفاهیم نائل می شود با كمال اهمیتی كه دارد بیان نكرده اند. این دانشمندان همواره در منطق و در فلسفه از یك سلسله معانی و مفاهیم (از قبیل مفهوم وجود و عدم و وحدت و كثرت و ضرورت و امكان و امتناع و غیره) به عنوانهای «مفاهیم انتزاعیه» یا «معقولات ثانیه» یا «خارج محمول» یاد می كنند و اشعار می دارند كه این معانی و مفاهیم به طور انتزاع از معانی دیگری (مهیّات از قبیل اسب و درخت و انسان و سفیدی و سیاهی و شكل و غیره) به دست آمده، ولی هیچ گونه توضیحی نمی دهند كه این انتزاع یعنی چه و چگونه این معانی از آن معانی- با اینكه مفهومایی مغایر آن مفهومها هستند- زاییده شده اند؟ و آیا واقعاً ممكن است كه یك مفهومی مفهوم دیگر را بزاید و یك معنایی كه قبلاً از راه حس (مثلاً) وارد ذهن شده یك معنای دیگری را كه ذهن نسبت به او بی سابقه است و از او به كلی خالی و عاری است به دنبال خود بكشاند؟ !
در این مقاله برای اولین بار در «تاریخ فلسفه» به این مطلب مهم توجه شده و كیفیت و ترتیب انتزاع این مفاهیم به اضافه ی یك رشته مطالب اساسی دیگر بیان شده است.


[1] خدا شما رای از شكمهای مادرانتان بیرون آورد در حالی كه هیچ چیزی نمی دانستید و از برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزاری نمایید.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است