به عقیده ی این دسته، تصورات فطری ذاتی معنا ندارد. ذهن در ابتدا به منزله ی لوح
سفید و بی نقشی است و به تدریج از راه حواس خارجی و حواس داخلی نقشهایی را
می پذیرد. كار عقل جز تجرید و تعمیم یا تجزیه و تركیب آنچه از راه یكی از حواس
وارد ذهن می شود چیزی نیست. تمام تصورات ذهنی بدون استثناء صورتهایی هستند
كه ذهن به وسیله ی آلات حسیه از یك پدیده ی خارجی از قبیل سفیدی و سیاهی و گرمی و
سردی و نرمی و درشتی و غیره، یا از یك پدیده ی نفسانی از قبیل لذت و رنج و شوق و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 253
اراده و شك و جزم و غیره عكسبرداری نموده و سپس با قوه ی تجرید و تعمیم، از آنها
«معانی كلیه» ساخته و با قوه ی تجزیه و تركیب، صور گوناگونی از آنها پدید آورده است:
سر دسته ی این جماعت جان لاك انگلیسی است و این جمله- كه گفته شده است
ضرب المثل لاتینی است- از وی در این باب معروف است: «در عقل چیزی نیست كه
قبل از آن در حس وجود نداشته باشد» .
روی این نظریه، عناصر اولیه ی عقل بشر منحصر است به آنچه از راه یكی از
حواس خارجی یا داخلی وارد ذهن شده است.
در این مقاله هر دو نظریه ی معروف اروپا ابطال می شود، و اثبات می شود كه نه
نظریه ی عقلی صحیح است و نه نظریه ی حسی؛ یعنی نه آن طوری كه عقلیون فرض
كرده اند عقل پاره ای از مفاهیم و تصورات را بالفطره و بالذات واجد است و نه آن
طوری كه حسیون پنداشته اند محتویات ذهنی منحصر است به آنچه ذهن به وسیله ی
یكی از حواس خارجی یا داخلی از یك پدیده ی خارجی یا از یك پدیده ی نفسانی
صورت گیری نموده است؛ و به عبارت دیگر تحقیق می شود كه نه آن طوری كه
عقلیون فرض كرده اند عقل دارای آن خاصیت ذاتی است كه پاره ای از مفاهیم را از
پیش خود و بدون وساطت و مداخله ی هیچ قوه ی دیگری ابداع نماید و نه آن طوری كه
حسیون پنداشته اند كار عقل منحصر است به تجرید و تعمیم و تجزیه و تركیب
صورتهای محسوسه، بلكه قوه ی مدركه ی انسان یك فعالیت دیگر نیز انجام می دهد كه ما او
را «نوعی خاص از انتزاع» می نامیم و در این مقاله تحت عنوان «اعتبار» نام برده
می شود؛ و همین «اعتبار» یا «انتزاع» است كه بدیهیات اولیه ی تصوریه ی منطق و غالب
مفاهیم عامه ی فلسفه را برای ذهن بشر به وجود آورده است و این رشته مفاهیم انتزاعی
از آن جهت «مفاهیم عامه» خوانده می شوند كه كلی ترین و عمومی ترین تصوراتی
است كه عارض ذهن بشر شده و كلی تر از این تصورات ممكن نیست، از قبیل تصور
وجود و عدم و وحدت و كثرت و وجوب و امكان و امثال اینها. این مفاهیم عامه به
ترتیبی كه گفته خواهد شد از لحاظ پیدا شدن برای ذهن مؤخرند از مفاهیم خاصه و
بالاخص از محسوسات خارجیه و از این لحاظ در درجه ی دوم واقعند (معقولات ثانیه)
ولی از لحاظ منطقی «بدیهی اوّلی» می باشند؛ یعنی از لحاظ فلسفی و روان شناسی در
درجه ی دوم اند و از لحاظ منطقی در درجه ی اول.
علاوه بر این جهت، در این مقاله راه پیدایش یك سلسله تصورات دیگر كه بعضی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 254
از آنها نیز بدیهی اولی اند و بعضی نه، مانند مفهوم علیت و معلولیت و جوهر و عرض و
حكم- كه عموماً فلاسفه در بیان راه پیدایش این تصورات یا ساكتند و یا متحیر- بیان
شده و در بیان این راه از شهود نفسانی خاصی استفاده شده است كه معما را حل و
اشكال را برطرف می كند. توضیح این مطالب به تدریج در ضمن خود مقاله خواهد
آمد.