در
کتابخانه
بازدید : 680367تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Expand مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Collapse مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اعتبارات عمومی كه سخنان گذشته ی ما در پیدایش آنها بود منحصر به پنج اعتباری كه شمرده شد (وجوب، حسن و قبح، انتخاب اخف و اسهل، استخدام، عمل علم) نمی باشد بلكه اعتبارات دیگری نیز می توان یافت كه جنبه ی عمومیت داشته باشند چنانكه اعتبار اختصاص و اعتبار فایده و غایت در عمل از اعتبارات عامه هستند زیرا اگر انسان را تنها در حال انفراد فرض كنیم در هر استفاده كه از

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 441
ماده می كند اگر یك مانع و مزاحمی (اگر چه انسان و یا موجود زنده ی دیگری نبوده و یك مانع طبیعی باشد) پیش آمده و بخواهد انسان فعال را از اصل فعالیت یا از كمال فعالیت یا از تكمیل فعالیت مانع شود انسان نیز ناچار و خواهی نخواهی به مقام دفاع بر آمده و با فعالیت دفاعی خود ماده را تخصیص به خود داده و تصرف خود را بر وی مستقر خواهد ساخت؛ و در عین حال این وضع را یك نسبتی میان خود و ماده اندیشیده و مفهوم اختصاص (این ماده از آن من است) در پندار وی جلوه گر خواهد شد و این مفهوم همان اختصاص مطلق است كه اصل مالكیت یكی از شعب اوست و همچنین دارایی، رتبه و مقام و هر گونه حقوق قراردادی و علقه زناشویی و. . . از شعب اوست.

همچنین لزوم فایده در عمل (باید كار آرمان داشته باشد) یكی از اعتبارات عمومی است كه به نحوی كه در آغاز سخن گفته شد از اصل مفهوم اعتبار استنتاج می شود.

و همچنین اعتبارات عمومی دیگری نیز می توان یافت ولی اعتبارات پنجگانه ی نامبرده در تشریح و استنتاج بقیه ی اعتبارات (اعتبارات بعد الاجتماع) و احكام آنها كافی است.

به هر حال اعتبارات عمومی (اعتبارات قبل الاجتماع) چون اعتباراتی هستند كه انسان در هر تماس كه با فعل می گیرد از اعتبار آنها گریزی ندارد یعنی اصل ارتباط طبیعت انسانی با ماده در فعل، آنها را به وجود می آورد از این روی هیچگاه از میان نرفته و تغییری در ذات آنها پیدا نمی شود.

مثلاً انسان می تواند- یا می شود- كه یك اندیشه ویژه ای را به واسطه ی پیدایش عواملی از مغز خود بیرون براند ولی هرگز نمی تواند- یا نمی شود- كه اصل اندیشه را (باید اندیشه كنم) نكند؛ و مثلاً هر اجتماعی می تواند فكر خاص یك فردی را پایمال كند ولی هرگز نمی تواند فكری را كه در فكر هر فرد فرد اجتماع ثابت است كشته و از میان ببرد زیرا فكر اجتماعی یك شماره محصلی از افكار می باشد كه روی هم ریخته شده وحدتی پیدا كرده و مانند یك واحد حقیقی مشغول فعالیت است؛ و در این صورت چگونه متصور است كه یك اجتماعی (فكر متراكم واحد) خودش، خودش را از میان ببرد.

ما با قریحه ی مسامحه به بسیاری از موارد نام «انتحار» و «خودكشی» می دهیم ولی به حسب دقت، خودكشی در جهان هستی مصداق ندارد.

بلی، یك موجود زنده مثلاً می تواند فعالیت خود را به یك ماده ای ارتباط دهد كه حادثه ی مربوطه ی وی خود موجود زنده یا قوه ی مربوطه ی وی را ابطال نماید یا فعالیتش را خنثی كند؛ مثلاً انسان می تواند سم را در آب حل كرده بنوشد (یعنی فعالیتی كه

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 442
ملایم قوه ی غاذیه كه نوشیدن است انجام دهد) ولی سّم محلول به واسطه ی ورود به معده فعالیت كرده او را بكشد؛ یا به نور بسیار قوی مانند قرص خورشید نگاه كرده و قوه ی باصره را از كار اندازد و یا با یكی از قوا قوه ی دیگری را خنثی نماید؛ مثلاً پلكها را بسته و نگذارد چشم كار كند، انگشت به گوش گذاشته و نشنود، ولی هرگز نمی شود انسان یا هر موجود از وجود خود مستقیماً عدم خود را بخواهد یا از قوه ای مستقیماً بطلان فعالیت خود قوه را تقاضا نماید.

از این بیان می توان نتیجه ی زیر را گرفت:

اگر چه اعتبارات عامه قابل تغییر نیستند ولی از راه برخی از آنها در مورد برخی دیگر می شود تصرف نموده و به وجهی اعتبار عمومی را از كار انداخت؛ یعنی موردی را در دایره ی فعالیت وی دخل داده و مورد دیگر را بیرون كرده و در نتیجه اعتبار عمومی را نسبت به مورد اول خود از كار انداخت. مثلاً زمانی مسافرتهای طولانی را با چارپا یا كجاوه یا تخت روان انجام می دادند. كجاوه یا تخت روان یا چارپا برای پیمودن راههای دور و دراز لازم و خوب بود ولی با پیدایش وسائلی تازه مانند اتومبیل، راه آهن، هواپیما، قاعده «لزوم انتخاب اخف و اسهل» وسیله ی تازه را به جای كهنه نشانیده و صفت «لزوم» و «خوبی» را از آن گرفته و به این داده، البته اصل «خوبی» از میان نرفت ولی جای خود را عوض نمود. در هر گوشه و كناری از اجتماع امروز صدها مثال برای این گونه تغییرات رسومی، آدابی، اخلاقی، معاملاتی، تماسهای اجتماعی می توان پیدا كرد.

چیزی كه هست این است كه اصول اعتبارات عمومی پیوسته زنده و سرگرم ادامه ی فعالیت بوده تنها موارد و مصادیق آنها جا به جا می شود و جامعه ی بشری پیوسته به پیشرفت خود در استخدام و استفاده از ماده ادامه داده و سرگرم توسعه و رفع تضییقات زندگی بوده و هر روز صحنه زندگی دیروزی خود را عوض می كند و این لازمه ی برخورد و فعل و انفعالی است كه اصول اعتبارات در همدیگر دارند. و از این بیان نتیجه گرفته می شود: «تغییر اعتبارات خود یكی از اعتبارات عمومی است» .

تغییر اعتبارات را در بخشهای زیر می توان تلخیص كرد:

(1). منطقه های گوناگون زمین كه از جهت گرما و سرما و دیگر خواص و آثار طبیعی، مختلف می باشد تأثیرات مختلف و عمیقی در طبایع افراد انسان داشته و از این راه در كیفیت و كمیت احتیاجات تأثیر بسزایی می كنند و همچنین در احساسات درونی و افكار و اخلاق اجتماعی، و در پیرو آنها ادراكات اعتباری آنها از هم جدا خواهد بود. مثلاً احتیاجات گرما و سرمایی منطقه ی استوایی نقطه ی مقابل احتیاجات منطقه ی قطبی بوده و از همین جهت از حیث تجهیزات، مختلف می باشند.

در منطقه ی استوایی در اغلب اجزاء سال برای انسان یك لنگ كه به میان ببندد لازم، و

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 443
زیاده بر آن خرق عادت و شگفت آور بوده و قبیح شمرده می شود و در منطقه ی قطبی درست به عكس است. اختلافات فاحشی كه در افكار اجتماعی و آداب و رسوم سكنه ی منطقه های مختلفه ی زمین مشهود است بخش مهمی از آنها از همین جا سرچشمه می گیرد.

و همچنین محیط عمل در اختلاف افكار و ادراكات اعتباری دخیل می باشد.

مثلاً یك نفر باغبان با یك نفر بازرگان یا یك نفر كارگر با یك نفر كارفرما از جهت روش فكری یكسان نیست زیرا احساساتی كه مثلاً سبزه و آب و درخت و گل و بهار به وجود می آورند غیر از احساساتی است كه مال التجاره و داد و ستد لازم دارد و اختلاف احساسات، اختلاف ادراكات اعتباریه را مستلزم می باشد.

(2). كثرت ورود یك فكر به مغز انسان نصب العین گردیده و نتواند از نظر دور داشته و به غیر او توجه كند و البته در این صورت خواهی نخواهی یك فكر، منطقی و صحیح و خوب به نظر خواهد آمد و خلاف وی به خلاف وی و در این صورت، توارث افكار، تلقین، اعتیاد، تربیت در تثبیت و تغییر افكار اجتماعی و ادراكات اعتباری نقش مهمی را بازی خواهد كرد.

(3). ما تردید نداریم كه با قریحه ی تكامل، پیوسته بر معلومات خود می افزاییم و خلاصه در اثر اینكه نخستین روزهای پاگشایی به جهان ماده، معلومات زیادی از نیاكان خود به طور توارث دریافت داشته و پایه ی پیشرفتهای آینده خود قرار می دهیم دایره ی علوم روز به روز در توسعه است و هر چه توسعه پیدا كند از مزایای طبیعت به واسطه تطبیق عمل، استفاده های بیشتر و كامل تری نموده و طبیعت سركش را بهتر به خود رام می كنیم و از این روی مفهوم «باید و نباید و خوب و بد» و نظایر آنها پیوسته هم آغوش تغییر می باشد؛ مثلاً دو فرد انسان فرض كنیم كه یكی از آنها (انسان امروز) در یكی از تالارهای كاخی زیبا روی كرسی زیبای خود نشسته و فاخرترین لباس را كه با آخرین مدل روز دوخته شده باشد پوشیده و در مقابل میزی كه روی آن خوراكهای رنگارنگ چیده شده قرار گرفته باشد، و دیگری (انسان اوّلی) روزگار شیرین خود را در شكاف كوهها با گیاه بیابانها و میوه ی جنگلها می گذراند. با سنجشی كه در میان این دو فرد به عمل بیاوریم روشن خواهد شد كه انسان چه بسیار بایستنیها را ترك گفته و خوبها را بد شمرده تا به حد امروزه رسیده.

انسان هیچگاه از فكر خوب و بد دست بردار نیست ولی پیوسته با پیشرفت زندگی، بد را خوب و خوب را بد می شمارد زیرا هیچگاه زندگانی دیروزی با احتیاجات امروزی وفق نمی دهد.

اگر در معلومات اعتباری تأمل نماییم خواهیم دید كه حال ادراكات اعتباری در تولید و استنتاج مانند حال علوم حقیقی می باشد. مثلاً ما نسبت وجوب را (باید) از

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 444
نسبت ضرورت خارجی كه در میان علت و معلول خارجی است گرفته ایم و عامل اصلی این اعتبار همین بود كه دیدیم فعل با قوه ی فعاله ارتباط داشته و به ایده آل (مصلحت) قوه ی نامبرده مشتمل می باشد و البته این وجوب اعتباری مانند وجوب حقیقی میان یك فاعل و یك فعل تحقق پیدا می كند ( «وجوب تعیینی» به اصطلاح فن اصول) ولی پس از انجام این امر چون گاهی می بینیم كه دو فعل مختلف در اشتمال بر مصلحت یكسان می باشند وجوب نامبرده را میان قوه ی فعاله و میان یكی از دو فعل (لا علی التعیین) اعتبار می كنیم و در نتیجه وجوبی تازه به نام «وجوب تخییری» پیدا می شود.

و همچنین همه یا بیشتر تغییراتی كه در لغات مختلفه پیش آمده و به طور غیر قابل احتراز دامنگیر كلمات و الفاظ می شود از این راه است زیرا ما لفظی را كه وجود لفظی معنای خودش قرار می دهیم پس از چندی كه استعمال می كنیم قریحه ی مسامحه كاری ما با اتكاء به قاعده ی لزوم انتخاب اخف و اسهل، لفظ دیگری را كه شبیه وی بوده و به زبان آسان تر است به جای او گذاشته و كم كم لفظ اولی را به دست فراموشی می سپارد (چون واژه ی «ورخ» به جای برخیز و «پاش» به جای به پای شو) و باید دانست كه تغییرات دیگری نیز بجز تغییرات سه گانه ی نامبرده می توان پیدا كرد ولی نوع تغییرات به همان بخشهای سه گانه نامبرده منتهی می گردد.

و نیز روشن است كه تغییرات سه گانه ی نامبرده گاهی به واسطه ی امتزاجهای مختلفه و آمیزشهای گوناگون كه میانشان پیدا شود یك سلسله نتایج تركیبی نیز می دهد و این گونه تغییر در میان آداب و رسوم اجتماعی امثله ی زیادی دارد و شاید كمتر موردی بتوان پیدا كرد كه عوامل مختلفه ی تغییر در وی تأثیری نكرده باشد و از منبعهای گوناگون سرچشمه نگرفته باشد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است