در
کتابخانه
بازدید : 679897تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Collapse مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ممكن است برای كسانی كه حدود حس و عقل و حدود علم و فلسفه را درست باز نشناخته اند این توهّم پیش آید كه این مسأله را از طریق «علوم» می توان حل كرد به این بیان كه: هر علمی ما را به یك سلسله مسائل ضروری و قوانین قطعی هدایت می كند؛ مثلاً اگر «شیمی» به ما می گوید نتیجه ی فلان فرمول فلان تركیب است معنایش این است كه به طور ضرورت و وجوب این نتیجه را دارد و اگر «فیزیك» خواص ماده و قوه و قوانین حركت را بیان می كند به طور ضرورت و جبر و تخلف ناپذیر بیان می كند و اگر «هندسه» می گوید خاصیت فلان شكل فلان چیز است یعنی به طور ضرورت و جبر آن خاصیت ثابت است و خلافش محال و ممتنع است، و همچنین سایر علوم. پس هر علمی ما را به یك سلسله قواعد ضروری و نوامیس قطعی هدایت می كند و ما می توانیم بگوییم طبق راهنمایی علوم- و یا لااقل بگوییم تا آنجا كه علوم نشان می دهد- یك سلسله نظامات قطعی و نوامیس ضروری بر این جهان حكومت می كند.

ولی اگر خواننده ی محترم آنچه را در مقاله ی 1 در مقام فرق فلسفه و علم گفتیم در نظر داشته باشد می داند كه سنخ بحث علمی این است كه همواره موضوعی را مفروض الوجود می گیرد و به تحقیق درباره ی خواص آن موضوع می پردازد و اما اینكه فلان چیز آیا موجود است یا موجود نیست و به فرض وجود وجودش چگونه وجودی است، با سنخ بحث دیگری كه نامش را «فلسفه» گذاشته ایم قابل تحقیق است و علم نمی تواند به تحقیق این امور بپردازد و اگر بپردازد خواه ناخواه سنخ بحث و موضوع بحث و متد تحقیق و وسائل و ابزارهای تحقیق یعنی اصول متعارفه و موضوعه ای كه به كار برده می شود همه عوض می شود و تبدیل به فن دیگری می شود كه نامش را «فلسفه» گذاشته ایم.

علیهذا در اینجا كه در مقام تحقیق از ضرورت و لا ضرورت موجودات هستیم خواه ناخواه باید از روش بحث فلسفی استفاده كنیم و با اصول متعارفه یا موضوعه ی فلسفی دست به كار شویم و ثانیا فرضا كه روش مخصوص علوم بتواند ما را به ضرورت قسمتی از نظام موجودات واقف سازد، اما از آنجایی كه حوزه ی تحقیقات علوم محدود است و تنها كاری كه از علمی از علوم بر می آید این است كه خواص شئ یا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 539
اشیاء معیّنی را بیان می كند، تحقیقات ما درباره ی نظام موجودات محدود خواهد شد به موضوعاتی كه علوم به آنها دسترسی پیدا كرده اند و خواص آنها را شناخته اند؛ و اما حوزه ی تحقیقات فلسفی چون جنبه ی كلّی و عمومی و احاطی دارد و به طوری است كه ماوراء آن عدم است یعنی ماوراء ندارد، قهراً شامل نظام كلّی موجودات است و قدر متیقّن این است كه این مسأله اگر قابل تحقیق باشد تنها از طریق فلسفی قابل تحقیق است و اگر قابل تحقیق نیست از هیچ طریقی نیست و ثالثاً هر چند همان طوری كه در ضمن اشكال بیان شد هر علمی قواعد و مسائل خویش را به صورت ضروری و جبری بیان می كند ولی از بیان این جهت عاجز است كه چرا ضروری و جبری و تخلف ناپذیر است و منشأ این ضرورت و جبر چیست؟ و این عجز در علوم طبیعی و تجربی آشكارتر است زیرا حداكثر یك فرضیه و نظریه ی طبیعی آن است كه حس و تجربه های مكرر آن را تأیید كرده است و البته آنچه حس و تجربه به ما افاده می كند این است كه آنچه در طبیعت واقع شده و می شود این گونه است و اما اینكه چرا و به چه جهت باید حتما چنین باشد و خلافش محال و ممتنع است از عهده ی حس و تجربه بیرون است و ناچار باید دست به دامان یك نوع دلائل دیگری شد كه همانا دلائل فلسفی است.

حقیقت این است كه همه ی علوم و بالاخص علوم طبیعی با استناد ضمنی به یك «اصل موضوع» مسائل خود را به صورت ضروری و قطعی بیان می كنند و آن اصل موضوع «اصل ضرورت نظام وجود» است. این اصل كه در علوم به منزله ی «اصل موضوع» به كار برده می شود جزء مسائل اصلی فلسفه است و این خود یكی از جهات نیازمندی علوم به فلسفه است كه در مقاله ی 1 اجمالا اشاره شد؛ و اگر با روش فلسفی یعنی با تفكر عقلانی درباره ی «وجود و موجود» در مبحثی كه فلاسفه آن را «مبحث مواد سه گانه ی عقلی» می خوانند ضروری بودن نظام موجودات را بتوانیم اثبات كنیم و منشأ این ضرورت را نتوانیم نشان دهیم قهراً نمی توانیم مسائل علوم را ضروری و قطعی تلقی كنیم بلكه نمی توانیم آن مسائل را به عنوان «قانون علمی» بپذیریم زیرا قانون علمی هنگامی صورت قانون علمی به خود می گیرد كه ذهن آن را به صورت قطعی و خلاف ناپذیر تلقی كند و الاّ هیچ فرقی بین «قانون علمی» و «فرض احتمالی» نخواهد بود. پس بیان اینكه این ضرورت و وجوب از كجا ناشی شده تنها با طرز تحقیق فلسفی میسر است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 540
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است