در
کتابخانه
بازدید : 680316تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Expand مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Collapse مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
(1). نظریه ی حسی. مطابق این نظریه علت احتیاج به علت، چیزی سوای وجود داشتن نیست و وجود ملازم با معلولیت است و بنابراین باید گفت «مناط احتیاج به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 656
3. از نتیجه ی دوم به دست می آید كه «اختیار» به معنایی كه انسان به نظر ساده و سطحی می پذیرد تحقق ندارد. انسان به نظر سطحی تصور می كند كه گاهی كه با چند كار مساوی روبروست می تواند خود به خود یكی از آنها را انتخاب نموده و انجام دهد بدون اینكه صدور فعل ضرورت وجود پیدا كند یا مرجّحی به كار رود، و از برای اثبات این نظریه ی دروغین یك رشته مواردی كه در آنها علت موجبه و مرجّحه

علت همانا موجود بودن است» و هر چیزی كه موجود است محتاج به علت و متكی به علت است و وجود موجودی كه متكی به علت نباشد محال است. این نظریه متعلق به مادیین جدید است كه سلسله ی علل و معلولات را غیر متناهی می دانند و به وجود واجب الوجود و علة العلل قائل نیستند. این نظریه درست نقطه ی مقابل نظریه ی آن دسته ی دیگر از مادیین است كه وجود داشتن را منافی با معلولیت و مخلوقیت می دانستند. این نظریه در سخافت، كمتر از آن نظریه نیست. دلیل طرفداران این نظریه این است كه ما تاكنون هر چه دیده و حس كرده و تجربه نموده ایم وجود اشیاء و حوادث را معلول عللی یافته ایم؛ پس، از اینجا می فهمیم كه موجود بودن ملازم با معلول بودن است. گمان نمی رود كه نقص این استدلال محتاج به بیان باشد. این دسته از مادیین برای اثبات این منظور، دانسته یا ندانسته گاهی مغلطه ی خاصی به كار می برند و اظهار می دارند كه اگر بنا بشود موجودی باشد كه معلول علتی نباشد لازم می آید كه وجود آن موجود به حسب صدفه و اتفاق واقع شده باشد و عقلا صدفه محال است. این گروه از همین جهت یكی از ادّله ی خود را بر عدم وجود واجب الوجود، امتناع صدفه قرار داده اند. مثلاً دكتر ارانی در جزوه ی جبر و اختیار صفحه ی 3 می گوید:

«نمی توانیم تصور كنیم كه دنیا «ممكن» باشد زیرا در این صورت لازم می شود سلسله ی علت و معلولی خود را در جایی متوقف پنداریم و این مخالف اصلی است كه فوقاً قبول نموده ایم زیرا باید آن محل توقف را معلول بی علت بدانیم و این منطقاً محال است. . . » !
ایضاً در صفحه ی 10 همان جزوه می گوید:

«مهمتر از همه این است كه اعتقاد به «اتفاق» ما را مستقیماً وادار به ایمان به امور خارق العاده و اعجاز نموده مجبور به قبول خلقت از عدم و سایر اباطیل دیگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 657
مجهول یا مغفول عنه است تراشیده اند، ولی اگر انسان به وجدان خود رجوع كند خواهد دید تا یك مرجّح نظری را ضمیمه ی فعل قرار نداده و به آن، صفت «لزوم» ندهد نمی تواند آن را اراده كند، و چنانكه در مقاله ی 8 گفته شد اختیاری كه انسان دارد این است كه كاری كه انجام می دهد نسبت به خودش كه یكی از اجزای علت است

می كند چنانكه ارسطو و سیسرون و لایب نیتس و كریستیان ولف برای اثبات صانع متمسك به عقیده ی اتفاق گردید. . . » !
این مغالطه یك مغالطه ی بسیار واضحی است. صدفه و اتفاق كه همه كس محال بودن آن را ادراك می كند این است كه «چیزی كه وقتی نبوده و بعد بود شده، بلاعلت بود بشود» . این چه ربطی دارد به وجوب واجب الوجود كه قدیم و ازلی و قائم به ذات است؟ ! و تاكنون هیچ حكیمی هم برای اثبات صانع، متمسك به عقیده ی اتفاق نگردیده و این گروهی از مادیین بوده اند كه پیدایش جهان را با اتفاق توجیه كرده اند.

عجب تر اینكه این آقایان در مقام نفی مبدأ كل و خالق كل، گاهی به قاعده ی علیت متمسك می شوند و گاهی به نظریه ی امتناع خلقت از عدم، و حال آنكه نظریه ی امتناع خلقت از عدم اگر درست مورد مداقّه قرار گیرد نقطه ی مقابل قانون علیت است. صورت جامع تقریر شبهه ی «امتناع خلقت از عدم» كه بیان شده و فلاسفه به آن پاسخهای دندان شكن داده اند این است كه: «خلقت و علیت (یا هر چه می خواهید نام بگذارید) و بالاخره وجود دادن چیزی به چیزی محال است به جهت آنكه آن معلول و مخلوق یا معدوم است یا موجود، اگر معدوم است لازمه ی تأثیر علت در معلول این است كه عدم را تبدیل به وجود كند و انقلاب عدم به وجود محال است، و اگر موجود است پس نیازی به علت ندارد و علت نمی تواند موجود را موجود كند و تحصیل حاصل نماید. پس در هر حال تأثیر علت و خالق در ایجاد مخلوق و معلول محال است» .

ما اگر این نظریه را طبق این استدلال بپذیریم نه تنها «علیت» مفهوم درستی نخواهد داشت بلكه اساساً معدوم شدن موجود و موجود شدن معدوم امری محال و ممتنع خواهد بود و بنابراین كون و فساد و حركت و تحویل و تحول، معنا پیدا نخواهد كرد زیرا لازمه ی این امور لااقل معدوم شدن حالتی و موجود شدن حالت دیگر است. ولی مادیین در مقام نفی وجود خالق كل و مبدأ كل، این قدر شتاب و عجله به خرج می دهند كه توجهی به این تناقضها ندارند و شاید در اینجا با تغییر لفظ «خلقت» به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 658
نسبت «ضرورت» ندارد اگر چه در عین حال نسبت به مجموع اجزای علت كه مجموع انسان و غیر انسان است نسبت «ضرورت» دارد.

(4). علت منقسم می شود به علت ناقصه و علت تامّه، زیرا علتی كه دارای اجزاء می باشد همچنانكه معلول به مجموع اجزائش احتیاج دارد نسبت به هر یك از آنها

لفظ «علیت» خود را راضی ساخته اند همان طوری كه نظیر این بازی با لفظ را از متكلمین نیز كه به جای لغت «علیت» لغت «فاعلیت» به كار بردند دیدیم.

گذشته از اینكه دلیل این دسته برای نشان دادن مناط احتیاج به علت- مبنی بر اینكه «هر موجودی محتاج به علت است» - ضعیف و بی پایه است، ادلّه ی وجود مبدأ كل و خالق كل، بطلان این نظریه را روشن می كند و مخصوصاً برهان معروف به «برهان صدّیقین» كه عالی ترین و شریف ترین براهین این مطلب است و از غور در حقیقت وجود نتیجه می شود بطلان این نظریه را بیش از پیش روشن می سازد. برهان صدّیقین از اصالت وجود و تشكیك وجود استنتاج می شود و تنها فلاسفه ی اسلامی هستند كه به این برهان تنبه پیدا كرده اند. در مقاله ی 14 مفصلا در اطراف مقدمات و نتایج این برهان بحث خواهد شد.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است