مطابق آنچه قبلاً گفتیم حقیقت غائیت متقوّم به این است كه علت، توجه به
غایت داشته باشد و برای رسیدن به غایت، راه و مسافتی را طی كند و وسیله را كه
همان فعل و كار است به كار ببرد، و گفتیم كه غائیت متقوّم به شعور و اطلاع فاعل از
غایت نیست.
در اینجا یك سؤال باقی می ماند و آن این است كه: اگر فرض كنیم كه در طبیعت،
خاصیت ذاتی هر ماده ای توجه به غایت خاص است و همان توجه به غایت خاص،
حركت آن ماده را تنظیم و تعیین می كند و آن را در جهت معین به حركت در می آورد و
آن ماده نیز همواره در همان جهت معین به حركت خویش ادامه می دهد البته مطلب
تمام است و حال آنكه آنچه در طبیعت مشاهده می شود غیر از این است. در طبیعت،
انتظامات و توافقها و هماهنگیها بین اجزاء طبیعت دیده می شود كه همواره منجر به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 713
هدف معین می شود. در طبیعت موجوداتی مشاهده می شود كه از میلیاردها جزء مادی
تركیب یافته اند و مجموعا یك واحد را تشكیل داده اند و در یك خط سیر تكاملی سیر
می كنند و همواره به نفع بقای خود فعالیتها می كنند و مواد داخلی و مواد خارجی را به
طرزهای عجیب و حیرت آوری استخدام می كنند چنانكه از مطالعه ی عالم نباتات و
حیوانات پیداست. تنها مطالعه ی یك برگ از برگهای درختان سبز كافی است كه یك
دفتر از این تشكیلات و انتظامات را به ما نشان بدهد. در مواردی كه طبیعت با هزارها
هزار اقسام فعالیت، نسبت متساوی دارد فقط آن فعالیت را به خرج می دهد كه وی را
به مقصد و هدف معین می رساند. و از طرفی ثابت شده كه روابط فیزیكی و مكانیكی
اجزاء ماده كافی نیست كه حركت موجوداتی را كه در خط سیر تكاملی حركت
می كنند توجیه كند و این اعمال هدفی غالبا در وجود حیوانات نیز مخفی از شعور و از
اراده ی آنها انجام می یابد. توافق و هماهنگیهایی كه در وجود نباتات و حیوانات است با
روابط مكانیكی كه اجزاء آنها را به منزله ی یك دستگاه ماشین فرض كنیم قابل توجیه
نیست چنانكه در علوم امروز ثابت و مبرهن شده است. علیهذا مبدأ این توافق و
هماهنگی بین اجزاء مختلف طبیعت چیست؟ و چرا یك مجموعه از ذرات، واحدی را
تشكیل می دهند و آن واحد یك سیر تكاملی را آغاز می كند؟ و به عبارت دیگر این
توجه به هدف بین مجموعه های مختلف كه ما در طبیعت می بینیم از كجا پیدا می شود؟ و از چه راهی قابل توجیه است؟ زیرا نه خود طبیعت شاعر است و نه این هدفها
مقتضای ذات هر واحد از اجزاء این مجموعه هاست.
پاسخ این سؤال را در مقاله های آینده خواهیم داد. در اینجا همین قدر اشاره
می كنیم كه همین جهت است كه فلاسفه را مجبور كرده است كه به یك «اصل
تنظیم كننده» اعتراف كنند و برای تمام جهان یك حیات كلی قائل شوند كه او به منزله ی
جان جهان و جهان همچون بدن اوست و این جهت بالاخره ما را مذعن می كند كه به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 714
یك تدبیر عامّی در سراسر جهان قائل شویم، چیزی كه هست طرز این تدبیر عام و
تنظیم عام را با تدبیرهای بشری در مصنوعات خود نمی توان قیاس گرفت. بحث كلی
این تدبیر عام با توجه به فرضیه ها و نظریه هایی كه مادیین و غیر مادیین در این زمینه
اظهار داشته اند و با توجه به آنچه متكلمین یا سایر كسانی كه غوری در علم الهی
ندارند اظهار داشته و با وضع و مصنوع بشری قیاس گرفته اند، در مقاله های آینده
خواهد آمد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 715
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 716
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 717