در
کتابخانه
بازدید : 680221تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
از بیان گذشته نتیجه گرفته می شود كه:

ما در خارج ماهیات بسیاری داریم.

با اینكه ماهیات از راه اختلاف خواص به دست آمده اند گاهی میان آنها خواص مشترك نیز پیدا می شوند اگر چه همیشه این طور نیست. مثلاً اگر مهیّت «انسان» را با مهیّت «میان» كه یكی از نسب خارجی می باشد بسنجیم خواهیم دید كه هیچ گونه خاصه ی مشتركی ندارند در حالی كه اگر همین مهیّت انسان با مهیّت پشه سنجیده شود در بسیاری از خواص شریك و انباز هم خواهند بود مانند ادراك و اراده و بسیاری از احكام حیات و جسمیت و جز آنها اگر چه احكام ویژه نیز دارند.

اینجاست كه باید گفت این دو نوع در اصل مهیت نیز شركتی دارند یعنی مهیت نوعی آنها به دو بخش مختص و مشترك تحلیل می شود چنانكه هر دو نوع در حیوانیت شریكند و هر كدام یك بخش مختص نیز دارند خواه ما بفهمیم یا نفهمیم.

مهیت مشترك به نام «جنس» و مهیت ویژه به نام «فصل» نامیده می شود.

از این بیان نتیجه می گیریم كه:

(1). در ماهیات نیز تركیب پیدا می شود.

(2). تركیب در ماهیات به واسطه ی جنس و فصل پیدا می شود.

یعنی از یك مهیت مشترك به واسطه ی انضمام دو فصل مختلف دو نوع مختلف پیدا می شود و با زبان فلسفی: مهیت جنس مهیتی است در حال ابهام كه در تحصیل و پیدایش یك نوع نیازمند به انضمام فصل و تعیین آن است، مانند «حیوان» كه با انضمام «ناطق» انسان می شود.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 865
3. چون هر تركیب ناچار باید از آحاد تألیف پذیرد ناگزیر تركیب مهیت نیز باید به جنسی برسد كه «بسیط» بوده و دیگر بالاتر از خود جنسی نداشته باشد. از این روی باید گفت در تركیب مهیّات اجناس داریم كه اجناس عالی می باشد و در اصطلاح فلسفه این اجناس را «مقولات» می نامند.

(4). هر مقوله (جنس عالی) به واسطه ی انضمام فصولی «نوعیّت» پیدا می كند و همچنین هر «نوع» به واسطه ی انضمام فصول نوعیتهای كوچك تری تشكیل می دهد و همچنین، تا به نوع اخیر برسد و در این حال مهیت دیگر تمام شده و تنها نیازی كه دارد به وجود است.

(5). مهیت تام (نوع اخیر) چون دیگر نیازمندی ماهوی ندارد هر ضمیمه كه پیدا كند دیگر به خودش ارتباط نداشته و اتفاقی بوده و شخصیت آن از علل خارجه خواهد بود. مثلاً فردی از انسان كه موجود است نیاز ماهوی تنها به مهیت انسانی دارد و اینكه در فلان زمان یا فلان مكان، پسر فلان مرد و فلان زن، با رنگ ویژه، با شكل و حجم و اندام ویژه و. . . موجود است، به مهیت انسان مرتبط نبوده و مستند به علل خارجی می باشد.

تنها احكامی را به مهیت این فرد- انسانیت مثلاً- نسبت می توان داد كه همه ی افراد انسانی بالفعل یا بالامكان داشته باشند مانند اینكه انسان مكانی می خواهد، زمانی می خواهد، شكلی و اندامی می خواهد و همچنین. . .

(6). جنس بی فصل نمی شود و فصل بی جنس نمی شود.

(مهیت پیوسته كلی است. كلی تقسیماتی دارد. از بیشتر از یك جنس عالی و همچنین دو جنس همرتبه و همچنین دو فصل هم عرض مهیت تألیف نمی شود. فصل باید بسیط باشد. از مجموع دو فصل مهیت تألیف نمی شود. اینها و مانند اینها مسائلی هستند كه در كتب «منطق» بیان شده اند) .

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است