خواصی كه برای جهش ذكر شده چنانكه روشن است كلیت ندارند و از میان آنها تنها دو خاصه را می توان با وصف كلیت حفظ كرد و آن غیر مترقب بودن حادثه می باشد و تبدل دفعی حركتی به حركت دیگر.

و البته مترقب بودن و نبودن پیدایش چیزی یك صفت ذهنی است كه ذهن به واسطه ی نگران بودن و نبودن و در حالت نگرانی به سر بردن و نبردن، به شئ می دهد و چنین چیزی را وصف واقعی واقعیات نمی شود قرار داد.

تنها می ماند انتقال سریع از حركتی به سوی حركت دیگر، و به زبان دیگر پیدایش سریع حركتی میان دو حركت مخالف كه آنها را به همدیگر بسته و ارتباط بدهد؛ و البته این معنی، یك واقعیت تازه زائد بر واقعیت حركت نیست كه فلسفه- كه از وجود اشیاء به طور كلی بحث می كند- او را مورد بحث قرار دهد، و از همین جا روشن خواهد شد كه بحث جهش ارزش فلسفی ندارد. [آری، جهش به معنای دیگر موضوعی است فلسفی و گذشتگان فلاسفه گفته اند «طفره در حركت محال است» و آن این است كه متحرك بی آنكه قطعه ای از قطعات حركت را بپیماید قطعه ی سابق وی را به قطعه ی لاحق بپیوندد؛ مثلاً حركتی كه مركب از ده قطعه می باشد قطعه ی اول را به قطعه ی دهم پیوند دهد بی آنكه هشت قطعه ی وسطی را پیموده باشد.

طفره محال است زیرا در مثال نامبرده قطعه ی دهم دارای فعلیتی است كه امكان وی حسب الفرض در قطعه ی نهم می باشد و تحقق قطعه ی دهم بی قطعه ی نهم مستلزم تحقق فعلیتی است كه پیش از خود امكان نداشته باشد و امكانی هم كه در قطعه ی یكم موجود است امكان قطعه ی دوم است نه دهم ] [1]