.
نظریه ی حدوثی. طبق این نظریه خصوصیتی كه موجب می شود شئ نیازمند به
علت باشد همانا «حدوث» است و خصوصیتی كه موجب می شود شئ بی نیاز از علت
باشد «قدم» است؛ یعنی ادراك ما از قانون كلی علیت كه منشأ استفهام ذهنی «چرایی»
می شود این است كه هر امر حادث- یعنی چیزی كه وقتی نبود و بعد بود شد- حتما
علتی دارد و محال است كه چنین موجودی بلاعلت به وجود آید (صدفه) و در چنین
مواردی است كه جای استفهام «چرایی» كه سؤال از علت است باقی است، ولی اگر
موجودی قدیم بود نمی توان گفت علتی دارد و جای این استفهام باقی نیست زیرا
زمانی نبوده كه آن موجود موجود نبوده تا ما بتوانیم سؤال كنیم كه «این موجود كه نبود و
بعد بود شد چرا بود شد؟ » و چون معنای علیت این است كه هر موجودی كه وقتی نبود
و بعد بود شد حتما علتی دارد، ما نمی توانیم (مانند مادیین) وجود موجود قدیم را به
حكم قانون علیت نفی كنیم و بگوییم «ممكن نیست كه موجودی قدیم باشد» از راه
اینكه مستلزم استثنا در قانون علیت است، به جهت آنكه قانون علیت از اول فقط
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 659
شامل موجودات «حادث» است و به هیچ وجه نمی تواند شامل موجودات قدیمه بوده
باشد و واضح است كه این استثنا نیست. استثنا در قانون علیت هنگامی پیدا می شود
كه فرض كنیم یك موجود حادث- كه وقتی نبود و بعد پیدا شد- بلاسبب پیدا شود.
این نظریه متعلق به متكلمین و بسیاری از مدعیان فلسفه است. متكلمین روی
این نظریه ی خویش «قدیم» را منحصر به ذات باری می دانند و برای همه چیز ابتدای
زمانی قائل اند. آن دسته از الهیین كه می كوشند در مقام اثبات وجود مبدأ كل برای
تمام جهان ابتدائی زمانی پیدا كنند و همچنین آن دسته از مادیین كه در نقطه ی مقابل،
نظریه های لایتناهی بودن زمان و زمانیات را پیش می كشند و آنها را دلیل بر عدم وجود
مبدأ كل قلمداد می كنند همین طرز فكر را دارند. نویسندگان تواریخ فلسفه و
انسیكلوپدی ها غالبا دچار همین طرز فكر هستند و از این رو هر یك از فلاسفه را كه
دیده اند زمان را لایتناهی می داند یا آنكه ماده را قدیم می داند «مادی» و لااقل «ثنوی»
معرفی می كنند و این خود منشأ اشتباهات بزرگی در تاریخ فلسفه شده. شاید ما موفق
شدیم در مقاله ی 11 در اطراف این مطلب نكاتی را یادآوری كنیم.