خواهند بود و چنانكه می دانیم در هر استدلال دو مقدمه (صغری- كبری) باید مفروض
و مسلّم باشد پس حداقل علاوه بر «اصل امتناع تناقض» یك اصل بدیهی دیگر باید
داشته باشیم كه اولین قیاس را تشكیل دهند و بعلاوه لازم است نتیجه شدن جزئی را
از كلی (انتاج شكل اول) بلاواسطه پذیرفته باشیم یعنی این را نیز به طور بدیهی
تصدیق كرده باشیم. پس این نظریه كه اصل بدیهی منحصر است به اصل امتناع
تناقض، قابل قبول نیست.
ب. سایر اصلهای بدیهی اساساً اصلها بلكه حكمهای جداگانه ای نیستند بلكه
عین «اصل امتناع تناقض» هستند كه در موارد مختلف به كار برده می شود؛ مثلاً اصل
امتناع تناقض در مورد «مقادیر» به صورت «قانون مساوات» و در مورد «علّیت» به
صورت «اصل امتناع صدفه» و در موارد دیگر به صورتهای دیگر تعبیر می شود.
این نظریه نیز قابل قبول نیست زیرا اختلاف قضایا تابع اختلاف اجزاء تشكیل
دهنده یعنی موضوع و محمول است. موضوع و محمول در سایر اصول با موضوع و
محمول در این قضیه مختلف است و بعلاوه اشكال دوم كه بر نظریه ی اول وارد بود بر این
نظریه نیز وارد است.
ج. اصل امتناع تناقض و سایر بدیهیات همه بدیهی اولی هستند و در عین حال
همه ی آن بدیهیات نیازمند به «اصل امتناع تناقض» هستند، چیزی كه هست نوع
نیازمندی بدیهیات اولیه به «اصل امتناع تناقض» با نیازمندی نظریات به بدیهیات،
مختلف است. نوع نیازمندی نظریات به بدیهیات این است كه نظریات تمام هستی
خود را مدیون بدیهیات هستند یعنی نتیجه ای كه از یك قیاس گرفته می شود عیناً مانند
فرزندی است كه مولود پدر و مادر است، ولی نوع نیازمندی بدیهیات اولیه به
اول الاوائل طور دیگری است و آن را به دو نحو می توان تقریر كرد، یكی به همان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 350
تقریری كه در متن شده كه حكم جزمی عبارت است از «ادراك مانع از طرف مخالف»
مثلاً حكم جزمی درباره ی اینكه «زید قائم است» وقتی میسر می شود كه حكم حالتی را
به خود بگیرد كه احتمال عدم قیام را سد كند و سد این احتمال بدون كمك اصل امتناع
تناقض میسر نیست و با كمك اصل عدم تناقض است كه علم به اینكه «حتماً زید قائم
است و خلاف آن نیست» صورت وقوع پیدا می كند و اگر این اصل را از فكر بشر
بیرون بكشیم ذهن به هیچ چیزی حالت جزمی و علم قطعی پیدا نمی كند، پس
نیازمندی همه ی علمهای بدیهی و نظری به اصل امتناع تناقض، نیازمندی حكم است
در جزمی بودن. تقریر دیگر اینكه اگر «اصل امتناع تناقض» در فكر موجود نمی بود
هیچ علمی مانع وجود علم دیگر نمی شد. توضیح آنكه بعضی از علمها (ادراكات
جزمی) مانع وجود علمهای دیگر نیست مثل علم به اینكه «این كاغذ سفید است» با
علم به اینكه «زید ایستاده است» ، ولی بعضی علمها مانع وجود علمهای دیگر بلكه
مانع وجود پاره ای از احتمالات است مثل علم به اینكه «زید ایستاده است» مانع علم
به این است كه «زید نایستاده است» . این مانعیت با دخالت اصل امتناع تناقض
صورت می گیرد و اگر این اصل را از فكر بشر بیرون بكشیم هیچ علمی مانع هیچ
علمی نخواهد بود، بنابراین مانعی در فكر نخواهد بود كه شخص در عین اینكه علم
جزمی دارد به اینكه «زید قائم است» علم جزمی پیدا كند كه «زید قائم نیست» یا لااقل
احتمال بدهد كه «زید قائم نیست» .
بنا بر تقریر اول اگر اصل امتناع تناقض را از فكر بشر بگیریم پایه ی «جزم» و
«یقین» خراب خواهد شد و ذهن در شك مطلق فرو خواهد رفت و هیچ گونه تصدیق
جزمی در هیچ موضوعی برای ذهن حاصل نخواهد شد هر چند صدها هزار «برهان»
همراه خود داشته باشد. و بنا بر تقریر دوم هیچ جزمی مانع جزم دیگر نخواهد شد و
مانعی نخواهد بود كه ذهن در عین اینكه به یك طرف قضیه (نفی یا اثبات) گراییده
است به طرف دیگر نیز بگراید و هیچ طرفی را انتخاب نكند. و بنا بر هر دو تقریر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 351
اساس جمیع قوانین علمی خراب خواهد شد زیرا قانون علمی یعنی انتخاب و
گرایش ذهن به یك طرف بالخصوص و اگر اصلاً گرایشی در كار نباشد (شك) یا
گرایش دو طرفی باشد قانون علمی برای ذهن معنا ندارد؛ مثلاً روی اصول هندسه ی
اقلیدسی ذهن این مسأله را كه «سه زاویه ی مثلث مساوی با دو قائمه است» به عنوان یك
قانون علمی پذیرفته و این یك قضیه ی موجبه است كه ذهن به حكم برهان ریاضی و اصل
امتناع تناقض به او گراییده است و از نقیض وی كه «سه زاویه ی مثلث مساوی نیست با
دو قائمه» اعراض كرده است. حالا اگر فرض كنیم كه اصل امتناع تناقض را از فكر
بیرون بكشیم و قهراً ذهن جزم و گرایش پیدا نكند (بنا بر تقریر اول) دیگر این اصل
برای ذهن قانون علمی نخواهد بود و یا اینكه در عین جزم و گرایش به وی به نقیض
وی هم گرایش پیدا كند (بنا بر تقریر دوم) این مسأله و نقیض این مسأله هر دو برای
ذهن علی السویه است و همان طوری كه ممكن است این مسأله قانون علمی باشد
می توانیم نقیض او را قانون علمی بدانیم و علی ایّ حال از قانون علمی بودن كه
معنایش انتخاب یك طرفی ذهن است بیرون خواهد رفت.
اصل امتناع تناقض تكیه گاه تمام احكام بدیهی و نظری ذهن است.
صدر المتألهین در مقام تمثیل می گوید نسبت اصل امتناع تناقض با سایر اصول و
تصدیقات بدیهی و نظری مانند نسبتی است كه در عالم اعیان، ذات واجب الوجود با
سایر موجودات دارد یعنی معیت و قیومیت است كه «اگر نازی كند از هم فرو ریزند
قالبها» . حقیقت هم همین است، زیرا اگر این اصل را كه «زیر بنا» ی حقیقی تمام
اصول فكری است از فكر بشر بیرون بكشیم جز شك مطلق و تصورهای درهم و برهم و
عاری از تصدیق یا تصدیقهای درهم و برهم و عاری از انتخاب چیزی باقی نمی ماند؛
و حقاً باید نام «اصل الاصول» به وی داده شود.
اصل امتناع تناقض مورد قبول تمام اذهان بشری است و واقعاً نمی توان انسانی
را پیدا كرد كه در حاقّ ذهن خود منكر این اصل باشد یعنی ممكن است انسانی پیدا
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 352
شود كه به واسطه ی عروض شبهات از این حكم فطری ذهن خود غفلت كند و یا وجود
آن را انكار كند ولی ممكن نیست كه انسانی پیدا شود كه واقعاً در ذهن خود این حكم
را نداشته باشد. دانشمندان جهان از قدیم و جدید- تجربی و تعقلی- وجود چنین
اصلی را در فكر بشر منكر نشده اند. از دانشمندان قدیم كسانی كه در صدد انكار این
اصل برآمده اند سوفسطائیان هستند و از دانشمندان جدید طرفداران منطق دیالكتیك
منكر این اصل شده اند.
پیروان ماتریالیسم دیالكتیك سعی دارند كه بعضی دیگر از قدمای یونان را كه
قائل به حركت در طبیعت شده اند و یا آنكه فلسفه ی خویش را روی اصل مبارزه ی اضداد
در طبیعت تأسیس كرده اند منكر اصل امتناع تناقض در فكر جلوه بدهند و از این
جهت است كه هراكلیت (
Heraclit ) (هرقلیطوس) فیلسوف اقدم یونان را احیاناً منكر
اصل امتناع تناقض در فكر معرفی می كنند ولی حقیقت این است كه قبل از هگل
(
Hegel ) كه بانی دیالكتیك جدید است به استثنای سوفسطائیان كس دیگر یا دسته ی دیگر
رسماً منكر این اصل فكری نشده است. خود هگل نیز متوجه شده است كه آنچه او
می گوید ربطی به اصل امتناع تناقض ندارد ولی مادیین روی علل خاصی جدا به
مخالفت با این اصل برخاسته اند. مادیین در منطق و فلسفه ی خویش به بن بستهایی
می رسند كه جز با انكار این اصل بدیهی راه فراری ندارند. ما در پاورقیهای مقاله ی 4
(صفحه ی 227) به بعضی از این بن بستها اشاره كردیم و عنقریب توضیح بیشتری در
اطراف مطلب خواهیم داد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 353