مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 698
. از آنچه قبلاً بیان شد معلوم شد كه «ماده» در اصطلاحات فلسفی به آن چیزی
گفته می شود كه صورت و فعلیتی را بپذیرد. در اصطلاحات عرفی نیز به معنایی مشابه
با اصطلاح فلسفی به كار برده می شود و معمولاً انسان اگر به یك امر مصنوعی یا
طبیعی بر بخورد كه دارای فایده و خاصیت معین است فورا می پرسد كه «ماده ی این چیز
چیست؟ » یعنی این چیز از چه ساخته شده و به این صورت در آمده است؟ مثلاً انسان
می پرسد كه ماده ی نمك طعام یا ماده ی دندان یا استخوان چیست؟ یا آنكه می پرسد ماده ی
كاغذ یا لاستیك یا نایلون چیست؟ در همه ی این سؤالات مقصود این است كه آن چیزها
كه استخوان یا كاغذ یا لاستیك از آنها ساخته شده و به عبارت دیگر آن چیزهایی كه
در شرایط معین حالت و صورت استخوانی یا كاغذی پیدا كرده چیست؟
در پاسخ این گونه سؤالات عرفی انسان معمولاً به ذكر همان اموری كه از
تركیب آنها جسم مورد سؤال ساخته شده قناعت می كند، مثلاً می گوید «نمك طعام از
دو عنصر یكی به نام «كلر» و یكی به نام «سدیم» ساخته شده» و یا می گوید «استخوان
از یك جزء آهكی و یك جزء دیگر به نام اسئین ساخته شده» و طرف هم به همین
مقدار قانع می شود، ولی ممكن است كه آن چیزهایی كه در مورد سؤال ما نسبت به شئ
مفروض ما ماده و مایه فرض شده خود نیز به نوبه ی خود مجموع مركّبی از ماده و صورت
بوده باشند یعنی ممكن است كه آنها نیز از اجتماع چندین ماده ی بسیطتر و ساده تر كه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 699