در
کتابخانه
بازدید : 680190تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Expand مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Collapse مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
اگر یكی از كارهای خود را كه «اختیاری» می نامیم، مثلاً دوختن یك پیراهنی را، مورد مطالعه قرار دهیم خواهیم دید به وجود آمدن یك پیراهن كه معلول است (مسامحتا) موقوف است به مقداری پارچه كه پیراهن دوز برای پوشیدن با ابزار ویژه ی

معلول مرتبه ی ضعیفه ی وجود علت بوده باشد. بنابراین تباین وجودی دو علت متباین، معلول را دو مرتبه ی ضعیفه ی متباینه قرار خواهد داد و همچنین تباین وجودی دو معلول متباین مستلزم دو علت متباین خواهد بود» .

برای اثبات قانون سنخیت، ادلّه و براهین زیادی اقامه شده و این مسأله از سنخ آن رشته مسائل فلسفی است كه برای كسی كه درست به اصول فلسفی وارد باشد جای كوچك ترین شك و تردیدی باقی نمی ماند و تنها با قبول این اصل است كه نظام معین موجودات قابل توجیه است و این اصل است كه اذعان قطعی می آورد بر اینكه پیدایش حوادث و اشیاء حتما طبق جریان و اسباب معیّنه صورت می گیرد، و چنانكه دیدیم این مسأله یك مسأله ی فلسفی خالص است یعنی مبتنی به قبول اصول موضوعه ای از علوم طبیعی یا ریاضی نیست و خواننده ی محترم اگر درست مبادی تصوریه و تصدیقیه ی این مسأله را به دست آورده باشد می فهمد كه تحقیق در اطراف این مسأله، نفیا و اثباتا، جز در حوزه ی فلسفه میسر نیست؛ و اگر درست در عقلیات فلسفی تمرین كرده باشد به اندازه ی یك مسأله ی ریاضی یقین حاصل می كند.

در كتاب راز آفرینش یا جهان شگفت تألیف جینز دانشمند فیزیك و ریاضی و ستاره شناس قرن حاضر، ترجمه ی آقای مهندس رضا، بعد از آنكه عقاید بشر اولیه را در تعلیل حوادث به اراده ی ارباب انواع و خدایان و سپس توجه بشر را به رابطه ی علّی و معلولی بین حوادث عالم توضیح می دهد می نویسد:

«چند هزار سال بر این منوال گذشت تا در قرن هفدهم، یعنی قرن گالیله و نیوتن، بالاخره قانون علیت به عنوان مبنای كشف و تحقیق امور طبیعی پذیرفته شد.

دانشمندان در مطالعه ی امور و قضایای طبیعی به علل و اسباب توجه كرده متقاعد شدند كه هر علت مفروضی معلول معینی را به وجود می آورد. مطالعات نجومی و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 677
خود آن را به شكل مخصوص در می آورد و وجود پیراهن به همه ی این اطراف بسته می باشد:

(1). فاعل كه پیراهن دوز است.

(2). غایت و آرمان كه پوشیدن می باشد.

(3). ماده كه پارچه است.

(4). صورت كه شكل پیراهن بوده باشد.

اگر یكی از اینها در میان نبود پیراهنی به وجود نمی آمد.

ستاره شناسی نیز حركت منظم سیارات را مشهود داشته خرافات و اوهام قران ماه و مشتری و سعد و نحس زهره و زحل را به دور انداخته، مؤمن شدند كه برای دانشمند «سعد افتد هم زحل هم مشتری» . . . در قرن هفدهم ثابت شد كه حركت كلیه ی اجرام آسمانی بر طبق قوانین ثابت و پا برجایی صورت می گیرد كه توسط دانشمند قرن توجیه و اعلام شده است. نیوتن می گفت كه باید تمام امور طبیعی را با استدلالات مناسبی از روی اصول مكانیك (قواعدی كه از اعمال قانون علیت در طبیعت بی جان به دست می آید) نتیجه گرفت. . . گفته ی نیوتن روز به روز بر طرفداران خود افزود و در نیمه ی دوم قرن نوزدهم این عقیده به اوج عظمت خود رسید تا آنجا كه هلمولتز دانشمند معروف آلمانی اذعان كرد كه همه ی علوم طبیعی باید به علم مكانیك منجر شود یعنی آنگاه كه در جهان بی روح مطالعه می كنیم باید علت و معلول را تشخیص داده رابطه ی آنها را به تحقیق معلوم كنیم و هیچ چیز را جز در سلسله ی قانون علیت در نظر نگیریم. همچنین دانشمند نامی لرد كلوین انگلیسی اعتراف نمود كه تا نمونه ی مكانیكی از چیزی را به تصور در نیاورد آن را درك نمی كند. . . این بحثها در حیات انسانی اثرات جالبی به وجود آورد زیرا هر چه اعتقاد به قانون علیت افزایش می یافت اعتقاد به اختیار سست تر می گردید و افكار بیشتر به این مطلب اقبال می كردند كه اكنون كه جهان بی روح تابع قانون علیت است چرا جهان ذی روح از این قاعده بر كنار باشد. این گونه تفكرات، فلاسفه ی مكانیست قرن هفدهم و هجدهم را به وجود آورده ایشان را در برابر اصحاب اصالت تصور (ایده آلیستها) قرار داد. . .

در پیچ و خم این افكار سیر می كردیم كه قرن بیستم با جلوه ی بسیار فرا رسید و قدمهای بلندی به سوی دانش نو برداشته شد. نخستین گام بلند ما در این قرن مطالعه ی قسمت بسیار كوچكی از ماده بود چه تا آن زمان علما وسیله نداشتند كه جزء بسیار كوچكی از ماده را در تحت مطالعه ی دقیق قرار دهند و قضاوت ایشان فقط بر جزئی از ماده بود كه با حواس پنجگانه مستقیماً محسوس شود حال آنكه چنین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 678
ما در مورد افعال اختیاریه ی خود این علتهای چهار گانه را باور داریم و چنین می انگاریم كه كارهایی كه با تروّی و فكر انجام می دهیم روی این پایه های چهارگانه ایستاده در هستی خود از آنها سرچشمه می گیرند، ولی آیا این اندیشه ی ما

جزئی از ماده میلیون میلیون ذره را در برداشت و شك هم نداشتیم كه چنین قطعه ی مادی تابع قانون علیت است اما معلوم نبود كه اثر یك ذره مثلاً با اثر یك میلیون ذره تناسب و تشابهی داشته باشد. . . فیزیك قرن نوزدهم دست در دامان اصول مكانیك زد، هر قضیه ی طبیعی را به ماشینی تشبیه كرد و سرانجام خواست در ماشین فكر انسانی نیز با همان نظر مطالعه كند ولی یك اشكال بزرگ برای او باقی ماند و آن توجیه نور و قوه ی جاذبه بین كرات آسمانی بود كه با هیچ فرمول مكانیكی توجیه نمی پذیرفت. در آخرین ماههای قرن نوزدهم پرفسور ماكس پلانك ( Max planck ) برخی از قضایای تابش نور را كه تا آن زمان تاریك و مجهول بود كشف كرده ثابت نمود كه تنها نمی توان امثال این امور طبیعی را به كمك فرمول مكانیكی قانون علیت تفسیر و توجیه كرد بلكه اساساً نمی توان آنها را با هیچ گونه فكر مكانیكی یعنی وجوب و اضطراری كه از قانون علیت بر می آید ارتباط داد. چون افكار تازه همیشه مورد حمله ی متعصبین قرار می گیرد، پرفسور پلانك نیز مدتی مورد سخره و استهزاء دانشمندان زمان شد ولی چندی نگذشت كه یكی از بزرگترین تئوریهای فیزیك كنونی بر پایه ی سخنان وی استوار گشت. این تاریخ را باید پایان سلطه ی قانون علیت و آغاز دوره ی نوینی در سیر علم و حكمت دانست. پرفسور پلانك جریان امور طبیعی را در طی حركات جسته جسته می داند. وی ثابت می كند كه حركات كوچكی كه در طبیعت صورت می گیرد همه به همین روش است. مثلاً عقربه ی دقیقه شمار ساعت در آخر هر دقیقه با یك حركت چرخ دندانه ای كه درون ساعت تعبیه شده، یك درجه از محیط صفحه ی ساعت را می پیماید. ناظری كه زمان طویلی را به كمك ساعت می سنجد چنین می پندارد كه عقربه ی دقیقه شمار با نظم و ترتیب و اتصال و پیوستگی، محیط ساعت را پیموده، حال آنكه كسی كه در زمان كوچكی شاهد قضیه باشد می بیند كه عقربه در طی هر دقیقه بر جای ثابتی ایستاده و در آخر آن دقیقه با یك حركت یك درجه را می پیماید. علامه ی معاصر اینشتاین ( Albert Einstein ) در سال 1917 متعرض شد كه تئوری پلانك علاوه بر انفصال حركات، مطالب مهمی را در بر دارد. اگر در عمق این معنی فرو رویم بر اثر اینشتاین و دیگر دانشمندان اذعان می كنیم كه نظم و ترتیب قانون علیت كه پیشتر پیشوای سیر علوم و اندیشه ی علمای ما بود دیگر توانایی هدایت افكار ما را ندارد. بر طبق علوم قدیم (علوم پیش از قرن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 679
درست است یا پنداری است و بس، كه با واقعیت خارج وفق نمی دهد و اساساً علیتی و معلولیتی در كار نبوده و هیچ پدیده و حادثه ای نیازمند به علت نیست؟ و یا قانون علت و معلول درست بوده ولی چهار تا بودن آنها در هر موردی- مانند ماده و

بیستم) قانون علیت حكم می كند كه دنیا سیر ثابت و معینی دارد كه از صبح ازل تا شام ابد با زنجیر علیت به هم پیوسته شده، هر علت را به طور قطع معلول معینی در پی است و این معلول خود علت پیدایش وضع جدیدی است و. . . به عبارت دیگر علوم قدیم می گفتند كه اگر وضع كنونی جهان را به A بنماییم وضع آتی آن شكل مفروض و معین B را خواهد داشت كه به طور قطع از A نتیجه شده، ولی علوم جدید تا حال ما را به این نتیجه رسانیده اند كه به طور قطع نمی توان حكم كرد كه وضع A وضع مفروض B را در پی دارد، ممكن است وضع جهان در لحظه ی بعد از وضع A شكل B یا C یا D یا وضع دیگری باشد، ما نمی توانیم به طور قطع وضع آتی را پیش بینی كنیم (بر خلاف دانش قدیم كه می گفت با داشتن وضع A به طور قطع می توان وضع آتی B را پیش بینی كرد) ، وضع آتی محتمل است C و یا وضع دیگری باشد. علوم ما توانایی یافته اند كه بگویند احتمال وقوع هر یك از حالات B یا C یا D یا. . . چقدر است (حساب احتمالات) . خلاصه علم به یقین، راز آفرینش و سرّ غیب است و هیچ محرم دل را در آن حرم راه نیست. مثالی بیاوریم: رادیوم یا گوهر شب چراغ جسمی است كه مدام نور و گرما از آن تراوش می كند. در نتیجه ی این فیضان نور و حرارت، اتمهای رادیوم یكایك تبدیل به اتمهای سرب و هلیوم می شوند و چون سرب و هلیوم از رادیوم سبكترند لذا به مرور زمان از وزن قطعه ی رادیوم كاسته می گردد. موضوع كلام ما این نكته است كه كاهش وزن قطعه ی رادیوم در طول زمان بر طبق فرمول عجیبی انجام می پذیرد كه به آن اشاره می كنم: شهری را در نظر بگیرید كه همه ی زنان آن نازا باشند و به فرض، یك درصد ساكنان آن در هر سال به سرای نیستی بروند به شرط اینكه مرگ ایشان كاملا ناگهانی و تقدیری بوده به هیچ وجه وابسته به سن و سالشان نباشد. حساب معلوم می كند كه كاهش شماره ی ساكنین چنین شهری نظیر كاهش شماره ی اتمهای تكه ی رادیوم سابق الذكر است. همچنین می توانید لشكری را تصور بفرمایید كه زیر باران و گلوله ی دشمنی قرار گرفته باشد كه بدون رؤیت و اطلاع صحیح از موضع حریف به طرف ایشان تیر خالی كند.

بدیهی است با این فرض، اصابت گلوله به افراد لشكر فقط بر حسب اتفاق و تقدیر خواهد بود. گاهش شماره ی سربازان این لشكر نیز مانند كاهش اتمهای یك قطعه رادیوم است. به عبارت دیگر اتم رادیوم بر اثر مرور زمان و رسیدن به عمر طبیعی و یا مواجه شدن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 680
صورت در هر موجود یا غایت در غیر افعال اختیاریه ی ما- یا در هیچ مورد (حتی در افعال اختیاریه ی ما) لزوم نداشته بلكه الهامی است ناصواب؟ پاسخ فلسفه به پرسش اولی مثبت و چنان است كه در آغاز این مقاله تذكر داده شد ولی پاسخ پرسش دومی مختلف و به تفصیلی است كه گفته می شود.

با اتفاق دیگری از میان نمی رود بلكه فقط و فقط دست تقدیر است كه او را به سرای نیستی می فرستد. حال فرض كنیم كه در اتاق ما تكه رادیومی شامل 2000 قطعه اتم قرار داشته باشد. علوم جدید به آسانی حساب می كنند كه احتمال اینكه پس از یك سال شماره ی اتمهای قطعه ی رادیوم مزبور 1999 یا 1998 یا. . . شود چقدر است، ولی در عین حال به هیچ وجه نمی توانند نظریه ی قطعی اعلام داشته و شماره ی اتمها را پس از یك سال به وجه یقین معین نمایند. حساب می گوید ظن قوی آن است كه پس از یكسال فقط یك اتم رادیوم در هم بشكند ولی محال نیست كه از این لشكر اتفاقا دو سرباز دچار مرگ شوند. بعلاوه نكته ی دقیق دیگری كه علوم جدید به ما می آموزند این است كه پس از یك سال به احتمال قوی یك اتم از هر 2000 اتم به سرای نیستی می رود ولی به هیچ وجه نمی توان پیش بینی كرد كه آن اتم كدامیك از این 2000 اتم است. علم در این پرده راه ندارد و جز تقدیر كسی را از این ماجرا آگهی نه. شما ممكن است پیش خود (عذر) موجه علمی بتراشید، مثلاً بگویید «آن اتمی زودتر می میرد كه با فلان علت فیزیكی یا شیمیایی مواجه شود» ولی دغدغه به خاطر راه مدهید كه سخن آنچه باشد گفته اند و سرانجام ثابت شده كه جز تقدیر، عاملی در این كار ذی اثر نیست. با این حال هنوز برخی از طرفداران قانون علیت از عقیده ی خود دست برنداشته مترصد عاملی هستند كه بتواند جای تقدیر را بگیرد. . .

مشاهدات و مطالعات فیزیكی بسیاری در این طریق، گفتار ما را تأیید كرده اند. مثلاً پرفسورهایزنبرگ ( Heisenberg ) آلمانی ثابت كرده است كه تئوری جدید «كوانتا» را فقط به كمك اصل «عدم وجوب ترتب معلول بر علت» می توان توجیه كرد. . .

مثالهای فیزیكی فراوان تاكنون علی رغم قانون علیت به دست آمده و بر اثر آنها بسیاری از علمای فیزیك معتقد شده اند كه در امور مربوط به الكترونها و اتمها قانون علیت، صادق نیست و اگر در بادی امر چنین اندیشه ای به خاطر ما راه یافته بود از آن بود كه مقیاس نظر را بزرگ و وسیع اختیار كرده بر قسمت محسوسی از ماده حكم نموده و در امور بسیار خرد باریك نشده بودیم. فیزیك دان انگلیسی دیراك ( Dirac ) همین مفهوم را در كتاب خود چنین بیان می كند: «در تجربیات و مطالعات مربوط به اتمها و الكترونها عموما در حالت مفروض و معینی نتیجه ی آزمایش، معین
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 681
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است