در
کتابخانه
بازدید : 679948تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
دیرگاهی بود كه فلاسفه زمان را در حدوث حوادث مادیه دخالت می دادند، می گفتند پیدایش و حدوث هر حادثی به تحقق یك سلسله علل و معدّات و شرایط نیازمند می باشد كه یكی از آنها تحقق یك قطعه ی زمانی است كه موجود مفروض در آن، موجود و مستقر شود زیرا وجود جوهری اگر چه جوهر و ثابت است (قدمای فلاسفه موجودات جوهری جسمانی را ثابت و بی حركت می دانستند و تبدل صورتی را به صورتی با كون و فساد توجیه می كردند نه با حركت جوهری) ولی در تكوّن خود و در زمان وجود، هیچگاه از یك سلسله از حركات عرضی تهی نخواهد بود كه نیاز به زمان نداشته باشد.

و اخیراً صدر المتألّهین از فلاسفه ی اسلام در قرن یازدهم هجری با اثبات «حركت جوهری» به ثبوت رسانید كه گذشته از عوارض جسمانی، خود جوهر جسمانی نیز در جوهریّت نیازمند به زمان می باشد یعنی زمان از هویت اشیاء خارج نیست و تنها ارزش ظرفیت ندارد.

و در این اواخر، بحثهای علمی نیز مانند فلسفه، دخالت زمان (بعد رابع) را در هویت مادیات پذیرفته اند اگر چه از هویت زمان بحث نكرده تنها به وضوح مفهوم آن قناعت ورزیده اند و ممكن است كه این روش گاهی موجب اشتباه گردد و در حقیقت این كار، كار فلسفه است نه علم.

دست انداختن به دامن زمان تنها كار فلاسفه نیست بلكه بشر از نخستین روز، كارهای خود را كه حركتهای گوناگون است با زمان اندازه گیری می كند، به روز، به ماه، به سال كارهای خود را تطبیق می نماید و مبدأ تاریخ نیز می گیرد.

و حركتهای نسبتا كوچك تر را با قطعات كوچك تر شبانه روز مانند «از بامداد تا چاشتگاه» ، «از چاشتگاه تا پسین» ، «از طلوع ستاره ی بامداد تا بامگاه» می سنجد. انسانهای مترقّی كه دارای حضارت و مدنیّت بیشترند با وضع ابزاری به نام «ساعت» كه حركتی منطبق به حركت شبانه روزی دارد، مانند ساعت آبی و ساعت ریگی و ساعت آفتابی و بالأخره ساعت معمولی، امروزه حركتهای كوچك تر را تا آخرین درجه كه حس ما توانایی ضبط آن را دارد اندازه می گیرند؛ و در این بخش، انسانهای ساده نیز آرام نگرفته در میان خودشان حركتهای بسیار كوتاه را با هوش فطری خود با حركتهای دیگری می سنجند. ما نیز فطرتا گاهی همین كار را كرده هر حركت كوچك را اندازه گیری می نماییم: «به قدر یك آب خوردن» ، «اندازه ی

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 836
برخاستن و نشستن» ، «اندازه ی چشم به هم زدن» .

از تأمل در اطراف این اندازه گیریها دستگیر می شود كه انسان، با هوش فطری خود از برای تشخیص سرعت و بطوء و دراز و كوتاهی حركات، حركت معیّنی را مقیاس قرار می دهد و چنانكه طول را با واحد طول و سنگینی را با واحد سنگینی و هر چیز مقداری را با واحدهای از جنس وی مانند گرماسنج و هواسنج و فشارسنج و ولتمتر اندازه می گیرد حركت را نیز با واحد حركت می سنجد و این همان «زمان» است جز اینكه حركت شبانه روزی چون پیش ما از سایر حركات روشن تر و آشكارتر است طبعا او را انتخاب می كنیم و از برای سایر حركات مقیاس قرار داده و تقریباً همه ی حركات را با آن می سنجیم و به واسطه ی كثرت تكرّر در حس، در ذهن ما جایگزین شده و مانند این است كه تعین ذاتی از برای این كار پیدا كرده است به حدی كه در تابلوی پندار از برای وی یك وجود مستقل و مهمی بی آغاز و انجام مانند خطی كه این سر و آن سرش در اعماق ازل و ابد فرو رفته باشد تصویر كرده حوادث را به وی نسبت می دهیم تا جایی كه در ستایش و نكوهش وی سخن پردازیها نموده و شعرها می سراییم.

این پندار به اندازه ای در مخیله ی ما جایگزین شده كه حتی بسیاری از متفكرین و كنجكاوان ما وجود واجب الوجود را كه از طوفان تغیر و جار و جنجال حوادث بر كنار است نمی توانند بی زمان تصور كنند و از برای خود زمان كه زاده ی حركت طبیعت است و همچنین از برای عالم طبیعت آغاز زمانی فرض می كنند چنانكه همین گرفتاری را در مورد مكان نیز داریم و ذهن ما از بس با مكان و فضا آشنا شده و از برای هر پدیده ی جسمانی مشهود فضایی فرض كرده ایم برای هر موجودی حتی برای واجب تعالی و برای عالم تجرد، فضایی بیرون از فضای عالم طبیعت فرض می نماییم و یك فیلسوف آزموده با زحمت و رنج می تواند این موضوعات را آنچنانكه شاید و باید تصور كند و بفهمد.

از سخنی كه در چگونگی گرفتن این مقیاس گفتیم فهمیده می شود كه در حقیقت به شماره ی حركات موجوده در جهان، زمان داریم اگر چه ذهن ما با یكی از آنها كه زمان معروف است بیشتر آشنایی دارد. ولی پس از اثبات حركت جوهری در جوهر جهان طبیعت، زمانی با مفهومی تازه كه می تواند جنبه ی تعین داشته و از ادراك هیچ مدركی پنهان نشود روشن می گردد و آن «زمان جوهری» است.

و راستی همان گونه هم هست زیرا هر یك از ماها كه ذهن خود را از همه ی حركات خالی كرده و چشم دل به چهره ی طبیعت باز كند باز معنای امتداد سیلانی را مشاهده خواهد كرد و آن همان زمان جوهری است كه در خود می یابیم.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 837
از بیان گذشته نتایج زیرین را می شود گرفت:

(1). زمان مقدار حركت است یعنی امتدادی كه با گرفتن حركتی با سرعت معین به وجود آید، و به عبارت دیگر زمان تعین حركت است چنانكه جسم تعلیمی تعین جسم طبیعی است.

(2). به شماره ی حركات موجوده ی جهان می توانیم زمان فرض نماییم ولی در میان آنها زمان معروف از روی قرار داد تعین پیدا كرده و همچنین زمان جوهری تعین طبعی پیدا كرده است.

(3). زمان ساخته ی وجود سیّال جهان بوده و تحقق زمان پیش از پیدایش جهان یا پس از پیدایش آن با اینكه متناقض است، پنداری بیش نیست.

(4). چون اجزای مفروضه ی زمان در حقیقت همان اجزای حركت می باشند، از این روی طبعا در میان اجزای آن یك نحو تقدم و تأخری (پسی و پیشی) موجود است كه تغییر پذیر نیست چنانكه در اجزای زمان مفروض معروف مثلاً «امروز» پس از «دیروز» و پیش از «فردا» است و هیچگاه این ترتیب تغیر بردار نیست.

(5). یكی از اسباب سنجش سرعت و بطؤ (تندی و كندی) حركات، زمان است.

توضیح این مطلب این است كه اگر مسافت محدودی را مثلاً در حركت مكانی با دو حركت مختلف 1 و 2 و در یك جهت فرض كرده و شروع حركتها را به یك مبدأ زمانی منطبق كنیم حركت 1 مثلاً به منتهای مسافت می رسد در حالی كه حركت 2 هنوز در میان مسافت است و زمان مقیاس (مثلاً یك ساعت) بر آن منطبق و تمام می شود و دوباره مقیاس نامبرده به حركت 2 یك مرتبه ی دیگر منطبق شده و حركت 2 معادل (1 ساعت x2) می شود و در این صورت دو وضع مخصوص پیش می آید:

الف. حركت 1 در یك ساعت مساوی با تمام مسافت است در صورتی كه حركت 2 در یك ساعت معادل مسافت تقسیم بر 2 (نصف مسافت) است.

ب. حركت 1 در تمام مسافت معادل یك ساعت است در صورتی كه حركت 2 در تمام مسافت معادل «1 ساعت x2» (دو ساعت) است و نتیجه ی این تناسب این است كه حركت 1 دو برابر حركت 2 می باشد و در این نتیجه یكی از دو مقیاس (زمان- مسافت) كار می كند و در نتیجه دو حركت 1 و 2 به واسطه ی مقیاس به همدیگر تطبیق شده امتداد یك جزء از حركت 1 معادل امتداد دو جزء از حركت 2 می گردد یعنی حركت 2 انقسام بیشتری پذیرفته و اجزای بیشتری پیدا می كند، و ما كثرت نسبی اجزای حركت را «بطؤ» و قلّت نسبی آنها را «سرعت» می نامیم و البته این سرعت غیر از سرعتی است كه در علوم به معنی مطلق جریان و سیلان حركت استعمال می شود.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 838
و از همین جا می توان نتیجه ی دیگری نیز گرفت و آن این است كه اگر آحاد اجزاء حركتی كه با تقسیم پیدا شده اند انقسام دیگری نیز پذیرفتند نتیجه اش تحقق «حركت در حركت» خواهد بود.

(6). زمان، آغاز و فرجام (جزء اول از خودش و جزء آخر از خودش) ندارد زیرا زمان تعین حركت می باشد و حركت اگر جزء اول داشته باشد یا سیال است، پس قابل انقسام و دارای اجزاء خواهد بود، و یا سیال نیست یعنی امكان و فعلیت آمیخته به همدیگر نیست پس خلاف فرض خواهد بود. ولی از برای حركت و زمان، آغاز و فرجام به معنی نقطه ی سكون نسبی یا نقطه ی ثابت خارج از خود، ممكن می باشد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است