در
کتابخانه
بازدید : 680118تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Collapse مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Expand مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چنانكه بیان كردیم علوم طبیعی فقط خط سیر ماده را می تواند تشخیص بدهد و اما یكی كردن ماده و حوادث مختلفه به طور كلی، هنوز دستگیر آنها نشده و چنانكه گفته شد هیچگاه نخواهد شد.

ملخّص سخن به بیان دیگر اینكه ما در خارج واحدهای حقیقی در لباس اختلاف داریم. هنگامی كه آنها را تجزیه می كنیم اجزاء و اجزاء اجزاء پیش آمده و پای تجزیه به جایی می رسد كه اگر یك قدم دیگر بیشتر بگذاریم موضوع از میان می رود (بسایط) . دوباره اگر به طور قهقری برگشته و تركیب نماییم صورت نخستین پیدا می شود. در این جایگاه كه در حقیقت مرز وجود و عدم موضوع می باشد دو احتمال داریم: یكی اینكه صورت مورد تجزیه و تركیب (واحد انسان مثلاً) همین تركیب مخصوص ماده بوده باشد، دیگر اینكه موجود دیگری بوده باشد غیر از ماده كه ملازم و همراه ماده و تركیب بوده و یك نوع بستگی به ماده دارد.

البته روشن است تا احتمال دومی را به طریق فنی ابطال نكنیم احتمال اولی تعیّن پیدا نخواهد كرد و نیز روشن است كه مجرد حصول عند الحصول و زوال عند الزوال دلیل وحدت و عینیت نخواهد بود زیرا احتمال ملازمه ی وجودی در میان است. و علوم طبیعی كاری كه كرده سیر ماده را به حسب تجزیه و تركیب از این سر تا آن سر روشن نموده و به سر دو راه رسانیده یعنی در نفی اختلافات خارجی حقیقتاً یك قدم نیز فراتر نگذاشته.

درباره این اختلافات، آخرین نظری كه فلسفه از آخرین سلوك برهانی خود استنتاج كرده در مقاله ی «قوه و فعل» خواهد آمد.

اینك به بخش 1دوم اشكال می پردازیم: پاسخ وی از سخنانی كه در مقاله ی 3

(1). خلاصه ی این بخش این بود: «ماهیات نظر به تحول و تكامل عمومی اشیاء در یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 321
گذشت روشن می باشد. ما آنجا به ثبوت رسانیدیم كه نژاد «مفهوم» از مقررات و احكام ماده كنار است و صورت علمی از سنخ جهان حركت نمی باشد و قانون تحول و تكامل تدریجی عمومی شامل حال وی نیست.

توضیح اینكه: با بیانات گذشته به اثبات رسانیدیم كه ما موجوداتی خارج از ذهن و مستقل از فكر داریم كه مهیات منشأ آثار می باشد.

حال باقی نمی مانند و هیچ ماهیت و ذاتی در دو لحظه یكسان نیست نه در خارج و نه در ذهن، پس اتكاء علمی به ماهیات بیهوده و بی ثمر بوده و مانند این است كه انسان به یك نقطه از دریای پهناور با چین موج نشانی بگذارد» .

بخش اول اشكال متوجه این جهت بود كه اشیاء و اجزاء طبیعت دارای ذوات و ماهیتهای مختلف نیستند پس نبایست برای هر دسته از موجودات یك ماهیتی جدا از ماهیت دسته های دیگر فرض نمود و اساساً همه ی موجودات طبیعت مظاهر مختلف یك ماهیت واقعی واحدند كه در لباسهای مختلف ظاهر می شود. و اما این بخش از اشكال این جهت را بیان می كند كه فرضاً اشیاء دارای ماهیتهای جدا از یكدیگر بوده باشند آن ماهیات ثابت و یكنواخت نیستند زیرا تغییرات طبیعت، سطحی و ظاهری نیست؛ در طبیعت آنچه هست در تغییر است، ظواهر و آنچه در زیر پرده ی ظواهر است و حتی تصوراتی كه ما در مغز خود از اشیاء خارجی داریم هر لحظه دستخوش تحولات هستند. این بخش متوجه آن مطلب بود كه در بالا ادعا می شد ذهن قدرت دارد از راه حواس و یا از راه شهود نفسانی با كمك نیروی تحلیلی عقلی به ماهیت پدیده ای و یا لااقل به ماهیت نزدیك ترین خواص آن پدیده نائل شود و «چیستی» آن پدیده را به دست آورد؛ و چنانكه می دانیم مبحث معروف «معرّف» در منطق برای راهنمایی كیفیت به دست آوردن ماهیت حقیقی شئ یا لااقل نزدیك ترین خواصش كه ما به الامتیاز وی از سایر اشیاء است می باشد.

و همواره علمای جمیع فنون و علوم در فن خود سعی كرده و می كنند كه برای موضوعات مسائل فن، به اصطلاح «تعریف جامع و مانع» ذكر كنند و به این وسیله حدود آن موضوعات را مشخص سازند ولی روی اشكال فوق كه اشیاء نه در ذهن و نه در خارج دارای وضع مشخص و ممتاز نیستند قهراً بحث معرّف در منطق بیهوده، بلكه اساساً تعریف كردن در جمیع علوم لغو و بی ثمر است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 322
و نیز به ثبوت رسانیدیم كه ما برخی از آنها را با واقعیت خودشان (با حذف و اسقاط منشئیّت آثار) بی واسطه و برخی دیگر را به واسطه آنها ادراك می نماییم.

و نیز می دانیم كه بخش نخستین با مشتركات و مختصات به ما معلوم می باشد به طوری كه می توانیم میان مشتركات و مختصات آنها با دلیل تمیز بدهیم و سپس تألیف كرده و خود مركّب را به دست آوریم و همچنین می توانیم آنها را به وسیله ی خواص نزدیكشان بشناسیم.

و نیز می دانیم تا به موضوع یقین پیدا نكرده و مجهول بماند نمی توان حكمی برای وی تشخیص داد.

از این مقدمات چهار گانه نتیجه گرفته می شود كه تنها راه برای روشن شدن معلومات فكری این است كه برای موضوع قضیه، مهیت حقیقی به دست آید و اگر نتوانستیم یا نخواستیم (حداقل) معرّفی كه مشتمل نزدیك ترین خواص وی بوده باشد اخذ شود1؛ و چگونه وجدان فطری یك متفكر كنجكاو می پذیرد كه در احكام

(1). منطقیین می گویند مجموع آن چیزهایی كه انسان درباره ی اشیاء می خواهد بفهمد و از خود می پرسد و پاسخ آن را می جوید در چند قسمت كلی خلاصه می شود و تمام مسائل علمی و فلسفی پاسخهایی است كه به این چند قسمت كلی و به اصطلاح به این چند پرسش فكری داده می شود و آنها از این قرارند:

الف. سؤال از «چیستی» یا از ماهیت شئ؛ یعنی هر چیزی كه نظر انسان را جلب كند و مورد توجه قرار گیرد انسان می خواهد آن را بشناسد و بداند كه آن چیست و دارای چه مشخصاتی است و امتیاز آن چیز از سایر اشیاء چیست. در مقام پاسخ به این سؤال است كه در مقام تعریف اشیاء بر می آیند و كوشش می كنند برای هر چیزی تعریف كامل (جامع و مانع) ذكر كنند و چنانكه می دانیم مبحث «معرّف» در منطق راهنمای همین جهت است.

ب. سؤال از «هستی» یا از وجود شئ؛ یعنی سؤال از اینكه آیا این چیزی كه من درباره ی آن فكر می كنم واقعاً وجود دارد یا امری موهوم است؟ و همچنانكه در مقاله 1 گفته شد پاسخ این سؤال را فقط فلسفه می تواند عهده دار شود.

ج. سؤال از «چگونگی» و احوال و خصوصیات شئ؛ یعنی سؤال از اینكه آن شئ كه من درباره ی آن فكر می كنم دارای چه احوال و عوارض و خصوصیاتی است؟ و همچنانكه در مقاله ی 1 گفته شد متكفل بیان این جهت «علوم» است و هر علمی به
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 323
موضوعی به جستجو بپردازد در حالی كه از حقیقت موضوع خبر ندارد و حتی موضوع را از غیر موضوع تمیز نمی دهد و به گفته ی مستشكل نام موضوع را كه می شنود نمی گوید مهیتش چیست بلكه می پرسد خواصش كدام است؟ (در حالی كه این پرسش عیناً معرف خواستن است) .

مناسبت همان موضوع خاصی كه جستجوی در حالات و چگونگیهای او را هدف فعالیت خود قرار داده به سؤالات مربوط به آن موضوع پاسخ می دهد.

د. سؤال از «چرایی» و از علت وجود آن شئ یا از علت چگونگی آن شئ. پاسخ این سؤال را گاهی فلسفه و گاهی علوم می دهند.

این سؤالات كه برای ذهن انسان دست می دهد یكدفعه نیست بلكه به ترتیب است. انسان اولین بار كه ذهنش به چیزی توجه كرد می خواهد اجمالاً بفهمد كه آن چیست؟ و پس از اینكه اجمالاً به «چیستی» آن چیز آشنا شد و در فكر خود آن چیز را با سایر اشیاء فرق گذاشت به طوری كه در ذهن از ابهام و اختلاط بیرون آمد می خواهد بفهمد آیا چنین چیزی وجود دارد یا نه؟ و اگر برایش معلوم شد كه موجود است (یا به واسطه ی وضوح و یا به واسطه ی برهان فلسفی) در صدد كشف حالات و عوارض وی بر می آید و در همین مرحله است كه نوبت سؤال از علت وجود وی نیز می رسد، سپس در مقام به دست آوردن علت چگونگیها بر می آید.

از آنچه تا كنون گفته شد معلوم شد كه تا چیزی را اجمالاً نشناسیم به طوری كه بتوانیم بین آن چیز و سایر چیزها فرق بگذاریم و لااقل از راه نزدیك ترین و ظاهرترین خواصش او را تمیز دهیم نمی توانیم در صدد تحقیق اصل وجود یا چگونگیها و عوارض وجود وی (اگر بر ما مجهول باشد) بر آییم و از همین جهت است كه شما می بینید همواره بنای دانشمندان در جمیع علوم بر این بوده و هست كه در اول هر فصلی ابتدا به تعریف موضوع آن فصل می پردازند سپس وارد اصل مطلب می شوند زیرا همان طوری كه در متن اشاره شده «چگونه ممكن است كه یك متفكر كنجكاو، در احكام موضوعی به جستجو بپردازد در حالی كه از حقیقت موضوع خبر ندارد و حتی نام موضوع را كه می شنود نمی گوید ماهیتش چیست بلكه می پرسد خواصش كدام است؟ در حالی كه خود این پرسش (اگر از خواص ظاهر و بارزه شئ باشد نه از خواصی كه احتیاج به نظر و تحقیق علمی دارد) عیناً معرف خواستن است» .
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 324
آری، از آنجایی كه دانشمند حسی بیشتر به آزمایشهای حسی می پردازد و ناچار تماس با حس دارد- و چنانكه گفته شد در جزئیات محسوسات به همان مشاهده ی حسی می توان قناعت نمود- احتیاج زیادی به تعریف و تحدید پیدا نمی كند چنانكه احتیاجات روزانه ی ما در استفاده های طبیعی از مادیات از همان راه تأمین می شود. ولی باید نظر خود را به بحثهای غیر حسی مانند ریاضیات و حقوق و غیر آنها كه می نماید و كنجكاویهایی كه در فلسفه و منطق می كند معطوف داشته و بداند كه در این موارد پای آزمایش حسی در كار نیست و تا موضوعات را تحدید و تعریف نكند گرفتار غلط و اشتباه خواهد شد چنانكه مادیین نیز كه از روش حسی پیروی می كنند در نتیجه مسامحه در تحدید و تعریف و تسمیه، اعتراضات و ایراداتی به

مادیین روی اصل «نفی اختلافات ماهوی اشیاء» و اصل «تحول و تكامل عمومی اشیاء هم در خارج و هم در ذهن» و اصل «تبعیت جزء از كل» اصرار عجیب دارند كه طرز تفكر به اصطلاح متافیزیكی را كه اشیاء را با تعریفات از یكدیگر جدا می سازد غلط بدانند بلكه نه تنها تعریف كردن و حدود معین كردن را غلط می دانند گاهی حتی اصل «هویّت» یا «عینیّت» را یعنی اینكه هر چیزی خودش خودش است مثلاً «الف الف است» را منكرند. در اواخر همین مقاله آنجا كه از «اصل عینیت» و «اصل ثبات» سخن به میان می آید در این باره گفتگو خواهد شد.

در مقام پاسخ به این نظریه علاوه بر آنچه در بالا گفته شد و آنچه در آخر همین مقاله خواهد آمد همین قدر كافی است كه خود علوم حسی و آزمایشی را دلیل بیاوریم.

در این علوم از مشاهده و آزمایش استفاده می شود و البته آنچه مورد آزمایش قرار می گیرد جزئیات است و در مقام تفكیك و تمیز جزئیات از یكدیگر همان مشاهده ی حضوری كافی است و احتیاج به تعریف و تحدید ندارد. ولی نتیجه ی مشاهدات و آزمایشها وقتی صورت قانون كلی علمی به خود می گیرد و صلاحیت پیدا می كند كه به عنوان یك «اصل» در كتب مربوطه ثبت شود كه یك مفهوم كلی «موضوع» و یك مفهوم كلی دیگر «محمول» واقع شود و البته مفهوم كلی را با اشاره و احساس نمی توان مشخص ساخت و ناچار باید با تعریف و تحدید موضوع را از غیر موضوع و محمول را از غیر محمول مشخص ساخت. عملاً نیز می بینیم كه در كتب فیزیك و شیمی و ریاضیات و زیست شناسی و غیره از همین فرمول استفاده می شود و در اول هر فصلی قبل از هر چیز به تعریف و تحدید موضوع آن فصل پرداخته می شود.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 325
منطق و فلسفه و غیر آنها نموده اند كه برای یك نفر متفكر هشیار خنده آور می باشد1، چنانكه برخی از آنها گذشته و برخی نیز خواهد آمد و ریشه ی همه ی آنها موضوع مسامحه در تحدید است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است