صاحبان این نظریه می گویند كه «خود» یا «من» عبارت است از مجموعه ی
ادراكات مختلفی كه به وسیله ی احساس یا تخیل و غیره دائماً و علی التعاقب پیدا
می شوند و لاینقطع یكدیگر را تعقیب می نمایند. مطابق این نظریه «خود» یك موجود
وحدانی نیست بلكه مجموعه ی احساسات و خیالات و افكاری است كه سلسله ی واحدی
را تشكیل می دهند؛ پس «من» یعنی مجموعه ی دیدنها و شنیدنها و به یاد آوردنها و فكر
كردنها كه در طول زندگی پدید می آیند.
این عقیده را ابتدا فلاسفه ی حسی و تجربی اروپا كه از قرن هفدهم به بعد ظهور
كرده اند و اساس شناسایی صحیح را احساس و تجربه دانستند اظهار داشتند. این
دانشمندان روی اصل اینكه اساس معرفت صحیح، حس و تجربه است و حس جز به
عوارض و حالات تعلق نمی گیرد حقیقتی را غیر از آنچه به تجربه در آید قبول ندارند
(البته انكار هم نمی كنند) و در میان آنها كسانی پیدا می شوند (مانند هیوم انگلیسی)
كه نه تنها به وجود جوهر مستقل نفسانی ایمان ندارند، به وجود جوهر مادی خارجی
كه عوارض طبیعی، حالات او هستند نیز ایمان راسخ ندارند زیرا می گویند احساس و
تجربه فقط ما را به وجود یك سلسله امور كه «عوارض» و «حالات» نامیده می شوند
آگاه می كنند اما وجود جوهری جسمانی كه منشأ حالات طبیعی و وجود جوهری
نفسانی كه منشأ حالات ضمیر و وجدان باشد دلیلی از حس و تجربه ندارد.
این گروه نفس را اینطور تعریف می كنند «مجموعه ی تصورات پی در پی كه در ذهن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 144
پیدا می شود» . مادّیون كه قائل به اصالت ماده هستند یعنی ماده را تنها جوهر اصیل
می دانند و در عین حال اساس معرفت و شناسایی را احساس و تجربه می دانند، در
باب بیان حقیقت «خود» یا «من» از حسیون پیروی كردند و گفتند كه «خود» یا «نفس»
عبارت است از مجموعه ی افكار و خیالات و احساسات پی در پی كه برای یك متشكّله ی
مخصوص مادی پیدا می شود. اینك بهتر است عقیده ی مادیون را راجع به حقیقت «خود»
و اینكه این تصور از كجا ناشی می شود از خود آنها بشنویم.
دكتر ارانی در پسیكولوژی صفحه 104 می گوید:
«تأثیر عوامل مؤثر فورا از روح معدوم نمی شود و ما بین تمام تأثراتی كه به دنبال هم
روح را متأثر می سازند به طور كلی یك رشته و رابطه ی عمومی موجود است كه فقدان
آن باعث بیهوشی روح می شود و در حالت طبیعی هشیار بودن روح به واسطه ی وجود
رابطه ی كلی ما بین تمام عناصر و عوامل مؤثر است. »
و نیز در همان صفحه می گوید:
«مفهوم «خود» بدین ترتیب پیدا می شود كه یك مشكّله ی مادی دائماً تأثرات خارجی
(صوت، نور و غیره) را می پذیرد و این قضیه باعث می شود كه موجود زنده به وجود
خود آشنا می شود. »
در صفحه ی 105 می گوید:
«دو جنبه ی «خود» را باید از هم تشخیص دهیم: «خود مؤثر» و «خود متأثر» . غرض از
«خود مؤثر» عبارت از هیكلی است كه من آن را خود می دانم و غرض از «خود متأثر»
من خودم هستم كه از وجود خود اطلاع دارم. خود مؤثر نتیجه ی جمیع شرایطی است
كه آن را ایجاد نموده است مانند اجزاء مادی، عوامل مؤثر در آن (نور، صوت و
غیره) ، احساساتی كه همراه تأثیر عوامل است، حركات (ارادی و یا غیر ارادی) و
غیره. خود متأثر ناظر و شاهد این نتیجه ی كلی می باشد. »
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 145
در صفحه 104 می گوید:
«در موجود زنده ی سالم مفهوم «خود» منظّماً و به طور متوالی در مدت زمانهای متوالی
وجود دارد و فقط به وسیله ی خواب قطع می شود. اختلال در «خود» ممكن است. به
واسطه ی مواد بیهوش كننده و مسكرات به ظهور برسد. »
در صفحه ی 106 می گوید:
«من در عین اینكه خودم هستم خودم نیستم. من همان خود و ثابت هستم ولی متغیر
می باشم. بهترین مثال برای فهمیدن قضیه تشبیه به رودخانه است: رود خانه جاری
است، هر لحظه ی آن با لحظه ی گذشته اختلاف دارد، در عین حال رودخانه همان
است. »
خلاصه ی این نظریه همان بود كه قبلاً گفته شد: مفهوم «من» عبارت است از یك
سلسله ادراكات و احساسات و افكار متوالی كه رشته ی واحدی را تشكیل می دهند.