در
کتابخانه
بازدید : 680281تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Collapse <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟ مقاله ی اوّل فلسفه چیست؟
Expand مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم) مقاله ی دوم فلسفه و سفسطه (رئالیسم و ایده آلیسم)
Collapse مقاله ی سوّم علم و ادراك مقاله ی سوّم علم و ادراك
Expand مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات) مقاله ی چهارم علم و معلوم (ارزش معلومات)
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
خلاصه ی این نظریه اینكه «من» یا «خود» كه هر كس حضوراً آن را می یابد و به وجودش اطمینان دارد عبارت است از یك موجود وحدانی متشخص (نه یك سلسله امور متوالی) و ثابت و باقی در ضمن جمیع حالات و عوارض، و قابل تعدد و تكثر و تفاسد نیست.

دلیل بر اینكه «من» یك حقیقت وحدانی است نه یك سلسله ادراكات متوالی، اولاً این است كه حقیقت «من» همه ی آن ادراكات متوالی را به خود نسبت می دهد و منسوب را غیر از منسوب الیه می داند (من می اندیشم، من می بینم) و همان طوری كه حضوراً به وجود خود آگاه است این خصوصیت را نیز حضوراً آگاه است و تردیدی ندارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 146
تذكر یك سلسله افعال یا حوادث همراه است كه زمانی هستند وگرنه «من» كه مشاهده می شود قابل انطباق به زمان حتی به حسب تصور نیز نیست) پیوسته یك

ثانیاً هر كسی بالوجدان تشخیص می دهد كه در گذشته و حال یكی است نه بیشتر، و اگر مانند مجموع حلقه های زنجیر بود و در هر لحظه از زمان یك حلقه ی آن فقط موجود بود این تمیز و تشخیص میسر نبود. چگونه ممكن است درباره ی یك حلقه ی زنجیر كه در یك سر واقع شده حكم كرد كه عین همان حلقه ای است كه در سر دیگر واقع شده؟ و بعلاوه نفس برای تشخیص اینكه در گذشته و حال یكی است احتیاجی به احیاء خاطرات گذشته ندارد و اگر مانند حلقه های زنجیر بود باید ادراك خود در گذشته بدون تذكر یك خاطره میسر نباشد.

ثالثاً همان طوری كه در قسمت حافظه گفته شد، روی فرضیه ی مادیین بازشناسی- یعنی تشخیص اینكه این خاطره ی یاد آوری شده متعلق به گذشته است و ادراك جدید نیست- ممكن نیست. این اشكال در این مسأله به طریق اولی وارد است؛ یعنی اگر «من» عبارت از مجموع سلسله ی متوالی ادراكات باشد كه فقط با یكدیگر ارتباط تعاقبی یا علّی و معلولی دارند چگونه ممكن است شخص بتواند تمیز بدهد كه من همان كسی هستم كه در پیش بودم.

رابعاً روی فرضیه ی مادیین ادراكات عموماً عبارت است از فعالیتها و خواص سلولهایی كه مراكز سلسله اعصاب را تشكیل داده اند و خود این سلولها دائماً با همه ی محتویات خود در تغییر و تبدیل اند، یك دسته می میرند و دسته ی دیگر جای آنها را می گیرند، و حال آنكه هر كسی حضوراً تشخیص می دهد كه بدون تغییر و تبدیل و زیاده و نقصان (البته در خود نه در حالات) همان كسی است كه در شصت یا هفتاد سال پیش بوده.

و خلاصه ی این بیان كه متكی به آگاهی نفس از وجود و نحوه ی وجود خود است آنكه از راه «انتساب» (اینكه انسان ادراكات را منسوب به خود می داند نه عین خود) و از راه «وحدت» (اینكه هر كسی تشخیص می دهد كه در گذشته و حال یكی است نه بیشتر) و از راه «عینیّت» (اینكه تشخیص می دهد كه خود عین همان است كه بوده نه غیر آن) و از راه «ثبات» (تشخیص اینكه هیچ گونه تغییری در خود من حاصل نشده است) ثابت می شود كه آنچه انسان آن را به عنوان حقیقت خود می شناسد یك
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 147
چیز ثابت و غیر متحول مشاهده می كرده و كمترین تبدل و تغییری در خود «من» نمی دیده و نمی بیند.

مشاهده می كند چیزی است واحد كه هیچ گونه كثرت و انقسام ندارد.

حقیقت وحدانی ثابتی است كه جمیع حالات نفسانی مظاهر وی هستند و از خواص عمومی ماده مجرد و مبرا می باشد.

دكتر ارانی برای فرار از اشكال ثبات و عدم تغییر كه از خواص روح است و با خواص عمومی ماده تطبیق نمی كند و سایر اشكالات، دچار تناقض گویی شدیدی شده، در صفحه 106 پسیكولوژی می گوید:

«حال باید دید «من» و «خود» ثابت است یا متغیر؟ موجود زنده دائماً عوض می شود، یك دسته از سلولهای وجود او مرده یك دسته ی دیگر جای آنها را می گیرد، مواد بدن به تحلیل می رود و به وسیله ی مواد غذایی دیگر دوباره تشكیل می شود، پس ماده ی بدنی موجود زنده دائماً تغییر می نماید. از طرف دیگر حالت شعور، هوشیاری و دانستن از خود نیز دائماً تغییر می كند، خود اجتماعی من در چند سال پیش با اكنون فرق دارد، الآن نیز در یك لحظه ی معلوم من می توانم خود را به چند خود تقسیم كنم، مثلاً راه معلوم را دانسته و فهمیده بروم و در عین حال یك مسأله ی ریاضی یا سیاسی حل كنم، این دو «خود» من با «خود» های دیگر من در زمانهای متوالی با یكدیگر اختلاف دارند.

خلاصه نه فقط ماده ی جسم من بلكه طرز ارتباط زمانی و مكانی اجزاء آن ماده (حالات شعور) نیز دائماً در تغییر است. اما از طرف دیگر من همان من هستم، مسؤول تمام امضاهای همان خودهای گذشته می باشم، از تمام كارهایی كه خود گذشته كرده است برای خود كنونی و خود آینده متوقع جزا و نتیجه هستم. این تضاد را نیز با فكر دیالكتیك می توان برطرف كرد: من در عین اینكه خودم هستم خودم نیستم، من «خود» و ثابت هستم ولی متغیر می باشم. بهترین مثال برای فهمیدن قضیه تشبیه به رود خانه است: رود خانه جاری است، هر لحظه ی آن با لحظه ی گذشته اختلاف دارد، در عین حال رودخانه همان است و در سالیان دراز در همان محل قرار دارد.

«دیالكتیك» قضایا را در ضمن جریان در نظر می گیرد یعنی برای دیالكتیك من مطلق وجود ندارد بلكه من به انضمام عده ی زیادی از قضایای خارجی وجود پیدا می كند، پس من آن ثابتی است كه به ازای قضایای خارجی متغیر می باشد. »
در اینجا نویسنده خواسته است روی اصول ماتریالیسم «من» و «خود» را متغیر و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 148
مشاهده می كند (و این از همه بالاتر است) كه چیزی است صرف و خالص كه هیچ گونه تحدید نهایی و خلیط در وی موجود نیست و هیچ گونه غیبت از خود ندارد و هیچ گونه حائلی میان خودش و خودش نیست.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است