در
کتابخانه
بازدید : 680381تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Collapse مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
در اینجا ما عقاید دیگری كه در این زمینه ابراز شده بیان می كنیم و از قدیم ترین زمانها شروع می كنیم تا ضمناً سیر تحولی این مسأله را نیز فی الجمله بیان كرده باشیم و نظریه ی خود را بعداً تحت عنوان «اصالت وجود، و ضرورت و امكان» بیان خواهیم كرد.

آنچه از زمانهای بسیار قدیم در این زمینه رسیده این است كه هر یك از ضرورت و امكان و امتناع، خاصیت مخصوص برخی از ماهیات و ذوات هستند یعنی ماهیات بالذات مختلفند و خاصیت بعضی از آنها ضرورت وجود و خاصیت بعضی امكان وجود و خاصیت بعضی امتناع وجود است و لهذا ماهیات از این لحاظ بر سه قسم اند:

واجب الوجود، ممكن الوجود، ممتنع الوجود.

این دسته واجب و ممكن و ممتنع را این طور تعریف كرده اند: «واجب آن است كه ذات و ماهیتش مقتضی وجودش است و ممتنع آن است كه ذات و ماهیتش مقتضی عدمش می باشد و ممكن آن است كه ذات و ماهیتش نسبت به وجود و عدم لا اقتضاست» .

بعداً فلاسفه اندكی دقیق شدند و این بیان را خیلی ناقص بلكه كودكانه دیدند و گفتند ذاتی كه خودش مقتضی وجود یا مقتضی عدم خویش باشد معنا ندارد و چگونه ممكن است كه یك چیز خودش وجود دهنده یا معدوم كننده ی خودش باشد و گفتند اگر واجب الوجودی داشته باشیم به این معناست كه ذاتی است كه وجودش از ناحیه ی علت خارجی به وی نرسیده و اگر ممتنع الوجودی داشته باشیم به این معناست كه عدمش معلول علت خارجی نیست، نه اینكه واجب الوجود ذاتی است كه خودش وجود دهنده ی خویش است و ممتنع الوجود ذاتی است كه خودش معدوم كننده ی خویش است؛ آری، اینقدر می توان گفت كه واجب الوجود ذات و ماهیتی است كه اگر عقل آن را تصور كند موجودیت را از حاقّ ذات آن ماهیت انتزاع می كند- همان طوری كه چون عدد 4 را تصور می كند جفت بودن را از حاقّ ذات وی انتزاع می كند و خلاف آن را محال می داند- و ممتنع الوجود ماهیتی است كه اگر عقل آن را تصور كند معدومیت را از حاقّ ذات وی انتزاع می كند. پس واجب الوجود ذاتی است كه از ناحیه ی غیر و معلول غیر نیست و عقل از حاقّ ذات وی موجودیت را انتزاع می كند و ممتنع الوجود ذاتی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 541
است كه به خودی خود و قطع نظر از علت خارجی معدوم است و عقل از حاقّ ذات وی معدومیت را انتزاع می كند و ممكن الوجود ذاتی است كه از ناحیه ی غیر و معلول غیر است و به طوری است كه عقل از ذات وی با قطع نظر از شئ خارجی نه موجودیت را انتزاع می كند و نه معدومیت را.

ولی بعداً كه فلاسفه در الهیات غور بیشتری كردند و روی براهین مخصوصی خواص واجب را به دست آوردند ثابت كردند كه اگر واجب الوجودی داشته باشیم ممكن نیست كه آن واجب الوجود مانند سایر اشیاء مركب باشد از ماهیتی و وجودی بلكه واجب الوجود باید وجود محض و هویّت صرف باشد و از این رو تعریف واجب الوجود به «ماهیتی كه موجودیت از حاقّ ذاتش انتزاع می شود» نیز صحیح نیست بلكه تعریف صحیح واجب الوجود این است: «حقیقتی كه وجود صرف است و قائم به ذات خویش می باشد» .

مطابق نظریه ی این عده از فلاسفه اساس دو نظریه ی بالا در مقام بیان منشأ ضرورت و امكان و امتناع كه هر یك از این سه را خاصیت ماهیتی از ماهیات می دانستند غلط است زیرا چنانكه دیدیم وجوب ذاتی نمی تواند خاصیت ماهیتی از ماهیات باشد بلكه اگر وجوب ذاتی داشته باشیم یعنی اگر واجب الوجود بالذاتی داشته باشیم كه «وجوب» خاصیت ذاتی اوست او باید وجود محض و هویّت صرف (بلا ماهیت) بوده باشد.

خواننده ی محترم توجه دارد كه فعلا در مقام بیان نظریه های فلاسفه درباره ی منشأ ضرورت و امكان هستیم و این مطلب را مانند یك عده مطالب دیگر مقدمه ی اثبات «اصل ضرورت نظام موجودات» قرار داده ایم و فعلا نظری به اثبات ذات واجب الوجود و اینكه به چه دلیل واجب الوجودی داریم، و آیا واجب الوجود وجود صرف است و ماهیت ندارد یا این طور نیست، و خواص واجب الوجود چه چیزهایی باید بوده باشد، نداریم. از لحاظ فلسفی مسأله ی اثبات واجب مؤخر است از این مسأله و آنچه در این مقاله گفته می شود مقدمه و پایه است نسبت به آن مسأله و فهمیدن آنچه در اینجا گفته می شود برای حل آن معما فوق العاده دخیل است و آخرین مقاله ی این سلسله مقالات به مسأله ی اثبات واجب و متفرعات آن اختصاص داده شده و البته در این مقاله بعد از آنكه ثابت شد نظام موجودات نظام وجوبی است و ثابت شد كه هر ضرورت بالغیری منتهی می شود به ضرورت بالذات، خواه ناخواه اجمالاً این مطلب نیز به میان خواهد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 542
آمد كه وجود ممكن منتهی به واجب الوجود است. در مقام بیان منشأ ضرورت و امكان، نظریه ی چهارمی هست كه عن قریب گفته خواهد شد.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است