معمولاً هر یك از حقیقت و خطا یا صحیح و غلط یا صدق و كذب را در مقابل
یكدیگر قرار می دهند و می گویند یك فكر اگر حقیقت و صحیح و صادق بود پس ممكن
نیست خطا و غلط و كذب باشد، و بالعكس اگر خطا بود ممكن نیست حقیقت بوده
باشد؛ مثلاً این فكر «زمین به دور خورشید می چرخد» یا راست است یا دروغ، شقّ
ثالث ندارد. راجع به هر مطلب دیگر نیز در نظر بگیریم خواه مربوط به مسائل روزمرّه
باشد (من امروز با فلان رفیق ملاقات كردم) و خواه مربوط به حقایق تاریخی (ارسطو
شاگرد افلاطون بوده است) و خواه مربوط به حقایق كلی علمی ریاضی مثل «پنج
ضرب در پنج مساوی است با بیست و پنج» یا حقایق كلی طبیعی مثل آنكه «اجسام در
اثر حرارت منبسط می شوند» یا حقایق فلسفی مثل آنكه «دور و تسلسل باطل است»
همین طور است.
ولی اخیراً میان دانشمندان جدید این جمله شایع است كه حقایق علمی در عین
اینكه حقیقت می باشند ممكن است خطا نیز بوده باشند و این مطلب به دانشمندان
ماتریالیسم دیالكتیك كه طبق یكی از اصول منطق دیالكتیك (اصل وحدت ضدّین)
جمیع اضداد و نقائض را با یكدیگر آشتی داده اند و همه را با هم قابل اجتماع
می دانند فرصتی داده است كه بگویند حقیقت و خطا یا صحیح و غلط و یا صدق و
كذب چندان اختلافی با یكدیگر ندارند، ممكن است یك چیز هم حقیقت و هم خطا و
هم صحیح و هم غلط و بالاخره هم راست و هم دروغ بوده باشد.
اینكه یك فكر از یك حیث و یك جهت محال است هم حقیقت و صحیح باشد و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 163
هم خطا و غلط بر یك طفل دبستانی نیز مخفی نیست. آیا خود دانشمندان مادی
حاضرند قبول كنند اصول فلسفی و منطقی آنان هم صحیح است و هم غلط؟ آیا همین
مطلب كه الآن از آنها نقل كردیم كه گفتند «ممكن است یك چیز هم حقیقت و هم خطا
بوده باشد» ممكن است هم حقیقت و هم خطا و هم صحیح و هم غلط بوده باشد؟
آنچه از دانشمندان در باب اجتماع حقیقت و خطا نقل كردیم درباره ی تئوریها و
فرضیه های بزرگ علمی است و منظورشان این است كه یك تئوری و یك فرضیه كه
مشتمل بر چندین مطلب و شامل چندین واحد فكری است ممكن است دارای یك
جزء حقیقت و یك جزء خطا بوده باشد. البته این چیزی است كه قابل قبول است و
ربطی به اصل «وحدت ضدّین» ندارد.
ما درباره ی این مطلب در همین مقاله آنجا كه نظریات ماتریالیسم دیالكتیك را
بالخصوص درباره ی ارزش معلومات بیان و انتقاد می كنیم بحث زیادتری خواهیم كرد.