ازلی و ابدی است و هر محمولی كه با موضوعی انتساب پیدا كرد ازلا چنین بوده است
و تا ابد چنین خواهد بود و محال است كه خلاف آن صورت گیرد؛ و حال آنكه اگر دكتر
ارانی به یك نفر كه فی الجمله از منطق اطلاعاتی داشت مراجعه كرده بود چنین سند
فضاحتی به دست نمی داد. مثال برف و سفیدی مثالی است كه از پیش خود اختراع
كرده است. مثالهای ضرورت همان طوری كه منطقیین تصریح كرده و می كنند
منحصر است به موارد نسبت ذات ماهیت به خودش (انسان انسان است- مثلث مثلث
است) و موارد نسبت اجزاء ذات ماهیت به ماهیت (انسان حیوان است- مثلث شكل
است) و موارد لوازم ذاتی ماهیت به ماهیت (هر انسانی شاغل مكان است- مثلث
مجموعه ی زوایایش مساوی با دو قائمه است) و چنانكه واضح است معنای این قضایا
این نیست كه انسان همیشه انسان است و به یك حال باقی می ماند و مثلث همیشه
مثلث است و به یك حال باقی می ماند، بلكه معنای این ضرورت صرفاً این است كه هر
چیزی كه انسان بود، مادامی كه انسان بودنش محفوظ است، محال است كه انسان
نباشد (سلب شئ از نفس) یا حیوان نباشد یا شاغل مكان نباشد، و همچنین مثال
مثلث.
. در مقدمه ی این مقاله «قانون علیت و معلولیت» را تعریف كردیم و گفتیم كه مطابق این
قانون هر حادثه ای كه پدید می آید علتی دارد و وقوع صدفه و اتفاق محال است.
اگر بین اشیاء رابطه ی علّی و معلولی نباشد، خواه از آن جهت كه وقوع همه ی
حوادث روی صدفه و اتفاق باشد و خواه از آن جهت كه همه ی موجودات واجب الوجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 577
بالذات و مستغنی از علت بوده باشند، قهراً هیچ رابطه ای بین هیچ موجودی و موجود
دیگر نخواهد بود و همه از یكدیگر بیگانه و جدا و غیر مربوط خواهند بود؛ و البته در این
صورت هیچ قانون و ناموسی هم وجود خارجی نخواهد داشت زیرا همه ی قوانین و
نوامیس حاكم بر طبیعت، كیفیتهای خاص علّی و معلولی اشیاء است و در این فرض
«علم» نیز معنا ندارد زیرا علم عبارت است از «بیان قوانین و نوامیس و روابط واقعی
بین اشیاء» و اگر بین هیچ چیزی با چیز دیگر رابطه ای وجود نداشته باشد علمی هم
وجود نخواهد داشت. پس قانون علیت و معلولیت پایه و اساس علم است و كسانی كه
از طرفی خود را منكر قانون علیت و معلولیت نشان می دهند و در عین حال مقام علم را
نیز می خواهند حفظ كنند راه بیهوده می روند.
این قانون از پرارزش ترین قوانین مورد استفاده ی فلسفه ی الهی است و در همین
مقاله اشاره خواهد شد كه همین قانون با سایر قوانین منشعبه از آن است كه ما را ملزم
می كند كه تمام رشته های علّی و معلولی را منتهی به یك ذات كامل و غیر معلول بدانیم
و همه ی نظامات را تحت نظام واحد و قائم به ذات واحد بشناسیم.
. یكی از قوانینی كه از قانون علیت و معلولیت منشعب می شود قانون جبر علّی و
معلولی است یعنی اینكه علت ضرورت دهنده به معلول است و هر معلولی به وجود
آمدنش و مختصات وجودی اش همه ضروری و قطعی و غیر قابل اجتناب است.
در مقدمه ی این مقاله نظریه های مختلفی را كه درباره ی این قانون فرعی ابراز شده
نقل كردیم و یك برهان ساده نیز بر صحت این قانون اقامه كردیم.
عجب این است كه در عین اینكه این قانون از قوانینی است كه هنگامی كه به
صورت یك قانون كلی و عمومی بر اذهان عرضه می شود موجب استیحاش می شود و
صعب القبول جلوه می كند و تمرین و ممارستهای برهانی زیادی لازم است تا این
استیحاش وهمی از بین برود، در عین حال هر كسی در شعور مخفی خود به آن اذعان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 578
دارد و به حسب فطرت ادراك و اراده ی خویش از آن پیروی می نماید. جمله ی متن كه
می گوید: «اگر به دری بسته فشار آوردیم. . . » تا آنجا كه می گوید: «پس ناچار علت
تامّه ی هر معلولی به معلول خود ضرورت می داد. . . » اذعان و تصدیق فطری و عملی این
قانون را در اذهان بیان می نماید.
. در اینجا یكی دیگر از قوانین منشعب از قانون علیت و معلولیت بیان شده و آن
اینكه: «معلول همان طوری كه حدوثاً نیازمند به علت است بقائاً نیز نیازمند به علت
است» .
در مقدمه ی این مقاله وعده دادیم كه تفصیل این مطلب را در مقاله ی 9 بیان كنیم ولی
حالا مناسب تر می دانیم كه در همین جا آنچه می خواستیم بگوییم بیان كنیم.
تصور ابتدائی هر كسی این است كه چه مانعی دارد كه معلول در بقای خویش از
علت بی نیاز باشد زیرا رابطه و علاقه ی معلول با علت به این وجه است كه علت به وجود
آورنده ی، معلول است و البته همینكه معلول از ناحیه ی علت وجود یافت قهراً باید
رابطه اش با علت قطع شود و معنا ندارد كه آن رابطه و علاقه باقی بماند و قهراً باید
معلول بتواند بعد از آنكه به وسیله ی علت حدوث یافت خود به خود به وجود خویش ادامه
بدهد مگر آنكه علت یا علل فانی كننده ای پیدا شود و آن معلول را فانی و نابود كند.
طرفداران بی نیازی معلول از علت در بقا، امثله و شواهدی نیز برای مدعای
خودشان ذكر می كنند از قبیل بقای فرزند بعد از پدر و بقای ساعت بعد از ساعت ساز
و بقای ساختمان بعد از بنّا و بقای حركت سنگی كه به وسیله ی دست پرتاب می شود بعد
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 579