در
کتابخانه
بازدید : 679929تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Collapse مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ممكن است گفته شود كه در مثال حركت ماشین، ما حقیقتا از علت وجود حركت تفتیش نمی كنیم بلكه از علت سكون ماشین كنجكاوی می نماییم. روشن تر

از جدا شدن از دست و از بین رفتن فشار دست؛ و حتی ادعا می شود كه در علم الحركات و فیزیك جدید رسما تأیید شده كه جسم در حالات حركت و سكونی كه بر وی عارض می شود تنها هنگامی احتیاج به تأثیر نیروی خارجی دارد كه بخواهد تغییر حالتی برایش پیدا شود مثل آنكه صفر درجه حركت دارد یعنی ساكن است و به حركت در آید، یا آنكه به درجه ی خاصی حركت دارد و بعد تغییر حالت دهد و درجه ای از حركت كمتر یا زیادتر پیدا كند، و اگر جسم به وسیله ی تأثیر نیروی خارجی به حركت در آمد مادامی كه عامل خارجی پیدا نشود كه آن حركت را كند یا تند یا متوقف كند آن جسم خود به خود و بدون احتیاج به عامل و علت خارجی به حركت اولی خود ادامه می دهد همان طوری كه اگر در اثر تأثیر نیروی خارجی متوقف شد مادامی كه عامل خارجی پیدا نشود و درجه ای از حركت به وی ندهد به توقف خود ادامه می دهد. نتیجه اینكه هر درجه ای از حركت كه برای جسم متحرك فرض كنیم آن درجه ی حركت تنها در حدوث اوّلی خود احتیاج به عامل خارجی دارد ولی در ادامه ی خود بی نیاز از هر عامل و علتی است.

ما فعلاً بدون آنكه به مثالهای فوق توجهی بكنیم و مناقشه ی آنها را بیان كنیم و بدون آنكه در مقام توجیه و تفسیر نظریه ی فیزیكی از لحاظ فلسفی برآییم یك تحلیل عقلانی كلی در مورد رابطه ی علت با معلول به عمل می آوریم تا ببینیم فتوای عقل و فلسفه در این مورد چیست؟ بعداً در پاورقیهای دیگر به پیروی متن، مثالهای فوق و همچنین نظریه ی فیزیكی فوق را بررسی می كنیم تا ببینیم كه آیا این امور ناقض حكم عقل و مخالف آن است یا آنكه ناقض و مخالف نیست و تصور مناقضت و مخالفت، نتیجه ی سوء استنباطی است كه به عمل آمده.

تصوری كه هر انسانی از قانون علیت دارد این است كه «علت وجود دهنده به معلول است» . هر كس كه خود را مذعن به این قانون كلی می شمارد و رابطه ی علّی و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 580
بگوییم: نه این است كه ما اعتقاد داشته باشیم كه علت حركت به همراه حركت تا آخر وجود حركت باقی و ضرورت دهنده است تا در موقع پیدایش خلل، از نقص علت حركت جویا باشیم، بلكه با پیدایش علت حركت می بایست وجود حركت

معلولی بین موجودات قائل است، چه متكلم و چه حكیم، چه الهی و چه مادی، چه عالم و چه فیلسوف، این طور فكر می كند كه علت وجود دهنده به معلول است و رابطه ای كه بین آنها برقرار است این است كه معلول واقعیت خود را از ناحیه ی علت دریافت می كند.

ما همین فكر قطعی و یقینی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهیم و می گوییم درست است كه علت واقعیت دهنده و وجود دهنده به معلول است ولی در موارد معمولی كه چیزی چیزی را به چیزی می دهد مثل آنكه شخصی به نام «الف» به شخص دیگری به نام «ب» شئ خاصی را به نام «ج» می دهد پای چهار امر واقعیت دار در كار است:

(1). دهنده (الف)
(2). گیرنده (ب)
(3). شئ داده شده (ج)
(4). دادن (عمل و حركتی كه از ناحیه ی دهنده صورت می گیرد)
و البته ممكن است در برخی موارد امر پنجمی هم فرض شود و آن عبارت است از «گرفتن» یعنی عملی كه از ناحیه ی گیرنده صورت می گیرد.

به هر حال در اینجا لااقل چهار امر واقعیت دار در كار است كه واقعیت هر یك غیر از واقعیت سه امر دیگر است.

حالا باید ببینیم در مورد علت و معلول كه ما علت را به عنوان وجود دهنده به معلول می شناسیم پای چند واقعیت در كار است و آیا واقعا در اینجا نیز پای چهار واقعیت در كار است به این ترتیب:

(1). دهنده (علت)
(2). گیرنده (ذات معلول)
(3). داده شده (وجود و واقعیت)
(4). دادن (ایجاد)
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 581
ادامه پیدا كند اگر چه خود علت از میان برود چنانكه با از میان رفتن بنّا ساختمان از میان نمی رود و با نابود شدن پدر و مادر، فرزند نابود نمی شود و چون در مثال فوق، حركت از میان رفته و سكون پیدا شده از علت پیدایش سكون جستجو می نماییم.

و به عبارت دیگر آیا در مورد علیت و معلولیت، «موجد، ایجاد و وجود و موجود» و به تعبیرهای دیگر «جاعل و جعل و مجعول و مجعول له» ، «معطی و اعطاء و معطی و معطی به» چهار امر واقعیت دار است یا آنكه چنین نیست؟ و بر فرض اینكه چنین نیست پس چگونه است؟ ما اولاً «گیرنده» و «داده شده» را در مورد علت و معلول در نظر می گیریم و بررسی می كنیم كه آیا ممكن است كه این دو مفهوم دو واقعیت خارجی باشند یا نه؟ می بینیم اگر گیرنده یعنی ذات معلول قطع نظر از آنچه از ناحیه ی علت دریافت می كند واقعیتی بوده باشد لازم می آید كه آن معلول، معلول نباشد و به اصطلاح خلف لازم می آید زیرا به حسب اصل اولی و تعریف اولی، ما علت را به عنوان واقعیت دهنده به معلول شناختیم به این معنا كه معلول واقعیت خود را از ناحیه ی علت كسب كرده و اگر بنا شود آنچه معلول از علت كسب می كند واقعیتی باشد و خود معلول یك امر واقعیت دار دیگری باشد پس معلول واقعیت خود را از ناحیه ی علت كسب نكرده یعنی واقعا معلول، معلول نیست. پس در مورد علت و معلول، واقعیت «گیرنده» عین واقعیت «داده شده» است و این ذهن ماست كه برای یك واقعیت عینی دو مفهوم مختلف (گیرنده- داده شده) اعتبار می كند.

برای مرتبه ی دوم به بررسی می پردازیم كه آیا آنچه ما آن را به عنوان «افاضه» و «ایجاد» می نامیم (دادن) واقعیتی جدا از واقعیت «داده شده» دارد یا نه؟ در اینجا می بینیم اگر واقعیت «دادن» غیر از واقعیت «داده شده» باشد لازم می آید كه ما وجود معلول (داده شده) را چنین فرض كنیم كه قطع نظر از افاضه و عمل علت، یك واقعیتی است مستقل و كاری كه علت می كند این است كه با آن واقعیت مستقل اضافه و ارتباط پیدا می كند و آن را بر می دارد و به معلول می دهد و البته این فرض مستلزم این است كه ما برای «گیرنده» نیز واقعیتی مستقل از واقعیت «داده شده» فرض كنیم و حال آنكه قبلاً دیدیم كه این فرض محال است پس معنای واقعیت دادن علت به معلول و واقعیت یافتن معلول از علت این نیست كه واقعیت معلول در كناری جزء سایر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 582
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است