در
کتابخانه
بازدید : 679906تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Collapse مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
ضرورت و امكان از جمله مفاهیمی هستند كه احتیاج به تعریف و توضیح ندارند.

اگر در یك مفهوم، ابهام و اجمالی باشد برای توضیح آن مفهوم باید متوسل به تعریف شد و اگر ابهام و اجمالی نباشد مستغنی از تعریف و توضیح است. «تعریف» یعنی تحصیل معرفت به ذات یك چیز و آن با تجزیه ی مفهوم آن شئ به اجزاء و عناصر اولیه ی ذهنی وی صورت می گیرد همان طوری كه معرفت اجزاء و عناصر مركّبات خارجی با تجزیه ی خارجی و عملی آنها صورت می گیرد؛ یعنی «تعریف» تحلیل و تجزیه ی عقلانی مفهوم شئ است و از این رو تنها در مورد مفاهیم مركّبه مصداق دارد، اما مفاهیم بسیطه كه عناصر اولیه ی ذهنیات را تشكیل می دهند قابل تعریف نیستند و قهراً این عناصر، بدیهی التصور و مستغنی از تعریف خواهند بود زیرا ابهام در بسائط ذهنی معنا ندارد.

توضیح آنكه هر صورت ذهنی- چنانكه در مقاله ی 4 و 5 گذشت- انطباق ذاتی دارد با واقعیتی از واقعیتها و آن صورت، علم است و آن واقعیت، معلوم. علم عین آگاهی و اطلاع و انكشاف معلوم است و در علم از آن جهت كه علم است ابهام و اجمال كه نوعی از جهالت است راه ندارد، چیزی كه هست این است كه اگر یك مفهوم و صورت ذهنی مركب باشد، به دلائلی كه در منطق ثابت شده می بایست مركب باشد از یك جزء اعم كه مابه الاشتراك وی با یك عده اشیاء دیگر است و از جزء دیگر مساوی كه اختصاص به خود وی دارد و البته تنها حصول یك صورت ذهنی در ذهن كافی نیست كه جزء مشترك و جزء اختصاصی وی از یكدیگر تمیز داده شوند و آن مفهوم به واسطه ی جزء اختصاصی از غیر خودش بازشناخته و تمیز داده شود.

تشخیص و تمیز شئ از غیر خودش به وسیله ی جزء اختصاصی اصطلاحاً «معرفت» یا «شناسایی» نامیده می شود و گاهی علم اوّلی و حصول صورت اوّلی را كه معلول برخورد ذهن با واقعیت عینی است «معرفت اجمالی» و تمیز و بازشناسی شئ را كه نتیجه ی تجزیه و تحلیل ذهن به مابه الاشتراك و مابه الامتیاز است «معرفت تفصیلی» می نامند. به هر حال «معرفت» تمیز دادن و «تعریف» ممتاز ساختن است و البته یك مفهوم و صورت ذهنی در صورتی نیازمند به تعریف و تحصیل شناسایی است كه وجه مشتركی با اشیاء دیگر داشته باشد تا با تحصیل وجه اختصاص و امتیاز، معرفت و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 536
شناخت حاصل شود و اگر مفهومی بسیط باشد بالذات با جمیع مفاهیم دیگر مباینت دارد و بالذات از سایر مفاهیم متمایز است و قهراً معرفت به وی بالذات حاصل است.

علیهذا عناصر ذهنیه ی بسیطه یا اصلاً عارض ذهن نمی شوند و ذهن از آنها هیچ اطلاعی ندارد و یا عارض ذهن می شوند در حالی كه واضح و بدیهی و باز شناخته و عاری از هر گونه ابهام و اجمالی می باشند.

ضرورت و امكان و همچنین سایر «مفاهیم عامّه ی فلسفی» از قبیل وجود و عدم و وحدت و كثرت و علّیت و معلولیت، مفاهیم بسیطه اند و اگر مركّب بودند می بایست از دو جزء مركّب باشند یكی جزء اعم (جنس) و یكی جزء مساوی (فصل) و فرض جزء اعم با جنبه ی عمومی بودن آن مفاهیم- چنانكه واضح است- منافات دارد. علیهذا به حكم برهان، مفهوم ضرورت و امكان غیر قابل تعریف و مستغنی از تعریف می باشند.

برای اثبات مستغنی بودن این دو مفهوم از تعریف چندان احتیاجی به اقامه ی برهان نیست. هر كس به ضمیر و وجدان خویش مراجعه كند می یابد كه تصور روشن و بسیار واضحی از این دو مفهوم دارد. هر كسی در ذهن خود یك سلسله احكام قطعی و یقینی دارد. مثلاً همه كس می داند كه 4 ضرب در 5 مساوی 20 است و به این مطلب یقین دارد و خلاف آن را محال و ممتنع می داند، پس 20 بودن 4 ضرب در 5 را ضروری می داند و البته تا اذهان تصور روشنی از «ضرورت» نداشته باشند نمی توانند در مورد قضیه ای این گونه حكم نمایند. اساساً مفاهیم عامه ی فلسفی همه بدیهیّ التصور و همه ی آنها ابزارهای اصلی تفكر بشر هستند. بشر اگر تصوری از وجود و عدم و تصوری از وجوب و امكان و امتناع و تصوری از وحدت و كثرت و تصوری از علت و معلول نداشته باشد نمی تواند در هیچ موضوعی با طرز عقلانی و منطقی فكر كند و در اطراف موضوعات به طرز استدلالی سخن براند. ملاك «نطق» كه مابه الامتیاز انسان از سایر حیوانات است برخلاف آنچه عموما فلاسفه می گویند تنها قوه ی تجرید و تعمیم و كلّی سازی ذهن نیست بلكه واجد بودن این مفاهیم عامه ی فلسفی است كه معقولات ثانیه و نتیجه ی یك نوع فعالیت خاص ذهن می باشند. به هر حال پس ما در مقام بیان معنای ضرورت و امكان، احتیاج به تعریف نداریم و در این گونه موارد طبق معمول به تنبیه و تذكار و ارجاع اذهان به مرتكزات و وجدانیات آنها باید قناعت كرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 537
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است