كرده اند و برخی از آن براهین در عین اینكه طرفداران اصالت وجود به آنها اعتماد
كرده اند بوی اصالت ماهیت می دهد و ما برای دوری جستن از اطاله از بحث و انتقاد
در آن براهین صرف نظر می كنیم و چنین گمان می كنیم كه آنچه در بالا گفته شد
بهترین و ساده ترین راهی است كه تاكنون بیان شده است؛ و به هر حال این مطلب از
مهمترین مسائلی است كه در مباحث الهیات كه در مقاله ی 14 خواهد آمد مورد استفاده
قرار می گیرد.
د. «علت» در اصطلاحات فلسفی غالبا به همان معنا اطلاق می شود كه در بالا
تعریف شد یعنی «وجود دهنده ی شئ» ولی گاهی به معنایی اعم از این معنا اطلاق
می شود و آن عبارت است از «مطلق چیزهایی كه شئ در وجود یافتن خود محتاج به
آنهاست» . اگر علت را به معنای اعم اطلاق كنیم شامل معدّات و شرایط وجود شئ نیز
می شود همان طوری كه اگر معلول مركّب باشد شامل اجزاء تشكیل دهنده ی واقعیت
وی نیز هست چنانكه اگر قائل به «علت غائی» باشیم شامل آن نیز هست زیرا درباره ی
هر یك از شرایط و معدّات و همچنین درباره ی غایت و همچنین درباره ی هر یك از اجزاء
تشكیل دهنده ی واقعیت شئ صادق است كه گفته شود وجود شئ محتاج به آنهاست.
ولی تعریف اولی كه عنوان «وجود دهندگی» در آن اعتبار شده بر شرایط و معدّات و
همچنین بر غایت و بر اجزاء تشكیل دهنده ی واقعیت شئ صادق نیست بلكه تنها
بر آن چیزی صادق است كه اصطلاحا «علت فاعلی» خوانده می شود. اینكه
در بالا گفته شد كه معلول حدوثا و بقائا نیازمند به علت است همان
«علت فاعلی» در نظر گرفته شده و برهانی كه در بالا
اقامه شد، همان طوری كه واضح است، تنها شامل علت فاعلی است و این برهان
شامل شرایط و معدّات و همچنین غایت و اجزاء تشكیل دهنده ی واقعیت شی ء مركّب
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 586