انسان هر اندازه كه جزئیات را استقراء كرده و می كند و در قسمتهای مختلف
تجربه به عمل می آورد می بیند كه اشیاء دارای خواص معین ثابتی هستند و همواره
شرایط و مقدمات و علل معین، نتایج و معلولات معین به دنبال خود می آورد و تخلفی
از این لحاظ مشاهده نمی كند و از این رو برایش قطعی می شود كه هر چیزی خاصیت
و استعداد خاصی دارد مخالف با خواص و استعداداتی كه سایر اشیاء دارند. انسان در
اثر تجربه و استقراء، یقین حاصل كرده كه هر یك از مواد معدنی و آلی خاصیتهای
مخصوص به خود دارد، خاصیت آتش سوزاندن و خاصیت آب خاموش كردن آتش و
خاصیت هوا قابلیت تنفس است. انسان در اثر تجربه دریافته است كه از گندم، گندم
می روید و از جو، جو و از انسان، انسان متولد می شود و از اسب، اسب و از گوسفند،
گوسفند و هیچگاه ممكن نیست كه كسی گندم بكارد و جو بر دهد یا آنكه اسب بچه
الاغ بزاید. پس انسان از این استقراء جزئیات، یك حكم كلی انتزاع می كند. آن حكم
كلی این است كه: «علل و مقدمات معین همواره معلولات و نتایج معین می دهد» .
این استدلال اگر هیچ مقدمه ی قیاسی به آن اضافه نشود ضعیف است زیرا اولاً
همان طوری كه در مقاله ی 5 گفتیم ذهن قادر نیست فقط با استقراء جزئیات به كشف یك
قانون كلی نائل شود و در تمام مواردی كه ذهن در اثر استقراء و تجربه به كشف یك
قانون كلی نائل شود برخی اصول عقلانی غیر تجربی مداخله دارد، و در آنجا ثابت
كردیم كه از جمله اصولی كه همواره قوانین كلی تجربی متكی به قبول قبلی آنهاست
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 674
همانا «اصل سنخیّت علّی و معلولی» است و واضح است كه اگر بنا بشود خود این
اصل نیز با تجربه ثابت شود مستلزم دور است (مقاله ی 5) و ثانیا قوانین تجربی به طور
كلی قطعیت ندارد زیرا زمینه ی تجربه ی كامل كه بشر بتواند جمیع عوامل دخیله را تحت
نظر بگیرد تقریبا غیر میسر است و لهذا قوانین تجربی متوالیا نقض می شود و
تجربیات بعدی نقض تجربیات قبلی را روشن می كند و اگر ما صرفاً تجربیات گذشته
را در مورد «اصل سنخیت» ملاك قرار دهیم تجربیات جدید علمی بشر در عالم ذرات
كه می نمایاند طبیعت جریان متحد الشكلی را طی نمی كند آن را نقض می كند چنانكه
عن قریب بیان خواهیم كرد.