منكرین اصل غائیت ادلّه ای برای مدعای خود آورده اند از جمله اینكه: همان
طوری كه در طبیعت برای حیات و صحت و كمال، نظامی هست برای نقص و فساد و
موت نیز نظامی معین است و اگر نظام و انتظام دلیل بر این است كه طبیعت هدف دارد
می بایست در مورد این امور نیز هدف داشته باشد و حال آنكه معنی ندارد كه طبیعت،
فنا و زوال و فساد و بالاخره عدم را هدف قرار دهد؛ و از جمله اینكه: در طبیعت
بی نظمیهایی احیاناً مشاهده می شود كه با هدف گیری طبیعت ناسازگار است؛ و از
جمله اینكه: طبیعت در برخی موارد و اثر مختلف و متناقض از خود نشان می دهد كه با
هدف داری وی ناسازگار است؛ و عمده دلیلی كه منكرین غائیت آورده اند این است
كه: غائیت و هدفداری از خواص معیّنه ی شعور و ادراك و اطلاع است و در موجودی كه
فاقد شعور و اطلاع است توجه به هدف معنا ندارد، و چون طبیعت بی جان فاقد شعور
است پس فاقد غایت است، پس تمام هدفها و غایاتی كه از انتظام طبیعت پیدا می شود
به حسب تصادف و اتفاق است.
این اشكال همان شبهه ی ابتدائی است كه به ذهن همه كس می رسد و فلاسفه ی
منكرین غایت از دو هزار سال پیش این اشكال را با سایر اشكالاتی كه در بالا اشاره
شد در كتب خود ذكر كرده اند.
اكنون ما باید در مورد افعال غائی موجودات ذی شعور كه غائی بودن آنها مورد
اتفاق همه است سبر و تقسیمی به عمل آوریم تا بلكه بتوانیم مناط حقیقی غائیت را به
دست آوریم و بفهمیم كه شعور و اطلاع از غایت در مناط غائیت دخالت دارد یا ندارد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 706
در افعالی كه انسان برای غایتها و هدفهای معین انجام می دهد مثل آنكه غذا
می خورد برای آنكه سیر شود، می خوابد برای آنكه بیاساید، در مسابقات شركت
می كند برای آنكه برتری خود را ثابت كند، كتاب می خواند برای آنكه از موضوع
آگاه شود، و هزارها كار دیگر. . . چندین خصوصیت هست:
. فاعل، انسان است.
. فاعل از كار خود و نتیجه ی كار خود اطلاع دارد.
. عامل اجرای كار، اراده است.
. فاعل از رسیدن به نتیجه ی كار لذت و از نرسیدن به آن رنج می برد.
. فاعل متوجه به هدف است و در میان كارهایی كه از وی صحت صدور دارد
كار معین را از آن جهت انتخاب می كند كه معبر و وسیله ی رسیدن به هدف است.
. فاعل به این وسیله احتیاج خود را رفع و نقص خود را تكمیل می كند.
در انسان همه ی این امور با یكدیگر جمع است و همه ی این امور دخالت دارند تا
انسان یك فعل غائی را انجام می دهد. و حالا باید دید آنچه مناط غائیت است
چیست؟ و آیا همه ی این امور در مناط غائیت دخیل هستند و یا آنكه غائیت متقوّم به
بعضی از این امور است و برخی دیگر در غائیت دخیل نیستند بلكه خصوصیت انسان
است كه وجود بعضی دیگر را ایجاب می كند؟ برای كشف این منظور به یك تجربه ی
ذهنی و خیالی كه منطقیین نام آن را «سبر و تقسیم» گذاشته اند دست می زنیم:
اول فرض می كنیم كه فاعل، انسان نیست ولی سایر جنبه ها از شعور و اراده و
لذت و توجه به هدف و استكمال، همه جمع است. در اینجا به آسانی می فهمیم كه
انسان بودن فاعل در غائی بودن فعل دخالت ندارد و چنین فعلی البته غائی است
هر چند فاعل آن، موجود دیگری غیر از انسان باشد.
برای مرتبه ی دوم فرض می كنیم كه فاعل، لذت و رنج نمی برد ولی سایر جنبه ها
محفوظ است. در اینجا نیز به آسانی می فهمیم كه باز فعل، غائی است و وجود لذت و
رنج در مناط غائی بودن دخیل نیست.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 707
برای مرتبه ی سوم فرض می كنیم كه عامل اجرا اراده نیست یعنی آن موجود انسان
یا غیر انسان كه از غایت و وسیله آگاه و مطلع است و با آن غایت استكمال می كند،
بدون آنكه اراده كند و تصمیم بگیرد با یك نیروی داخلی طبیعی متوجه هدف می شود و
از وسیله عبور می كند و خود را به هدف می رساند. باز می بینیم كه غائی بودن فعل
محفوظ است.
برای مرتبه ی چهارم فرض می كنیم كه توجه به هدف و حركت به سوی او و
استكمال هست ولی شعور و اطلاع نیست. باز هم می بینیم كه غائیت فعل محفوظ
است و فعل برای آن هدف واقع شده.
ولی اگر فرض را عكس كنیم یعنی توجه به نقطه ی معین را كه منجر به انتخاب
وسیله می شود و همچنین استكمال فاعل را بگیریم و سایر جنبه ها را محفوظ
نگهداریم خواهیم دید كه غائیت محفوظ نمی ماند. پس، از اینجا می فهمیم كه آنچه در
غائیت دخیل است فقط دو جنبه ی آخری است و چون این دو جنبه از یكدیگر در خارج
منفك نمی شود می توان گفت كه هر دو یكی است؛ و آنچه روح غائیت را تشكیل
می دهد این است كه موجود متحول متكامل در یك جهت معین كه همان جهت سیر
كمالی خویش است سیر كند و فعالیتهایش همه مقدمه ی رسیدن به آن كمال واقع شود. و
همان طوری كه در متن بیان شده: «حقیقت غایت عبارت است از صورت كامل تر
وجود چیزی كه در راه تكامل افتاده و صورت ناقص تر موجود خود را تبدیل به وی
نماید» .
طرز هدف گیری در انسان یكی از مصادیق اصل غائیت و تعقیب هدف در طبیعت
است. آنچه در طبیعت حكمفرماست اصل تكامل است. این تكامل در موجودات
بی روح و بی جان به نحوی و در حیوانات كه دارای غرایز بیشمار هستند به نحو دیگر و
در انسان كه دارای هوش و عقل و ادراك مخصوص است به نحو دیگر صورت
می گیرد. آنچه را كه سایر موجودات به حكم طبیعت یا به حكم غریزه انجام می دهند
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 708
انسان موظف است كه در پرتو اندیشه و عقل و اراده انجام دهد. طرز هدف گیری
انسان به این نحو است كه در پرتو هوش و اندیشه، هدف كمالی خویش را تشخیص
می دهد و میل و اشتیاقش نسبت به او تحریك می شود و آنگاه در اندیشه فرو می رود كه
به چه وسیله به آن مقصود برسد. بهترین وسیله ای كه به نظرش رسید اراده اش متوجه
او می شود و آن را انتخاب می كند و به سوی هدف می شتابد. در انسان كار وسیله ی
هدف است. وسیله واقع شدن كار در انسان به این نحو است كه با تصور و اندیشه و
میل به هدف و تصدیق به وسیله بودن وسیله، اراده ی وسیله تولید می شود و بالنتیجه
وسیله ایجاد می شود. مثلاً از تصور و اشتیاق به «سیری» و تصدیق به اینكه دست دراز
كردن وسیله ی این هدف است، اراده ی دست بردن به سوی غذا پیدا می شود. روی این
جهت ما می گوییم كه دست بردن به سوی غذا «برای» سیر شدن انجام گرفت. حالا
اگر فرض كنیم این عمل نیز مثل هزاران هزار عمل دیگر كه در وجود خود انسان و
سایر حیوانات مخفی از شعور انجام می یابد و همه وسیله ی سیر شدن یا مانند آن است
انجام می گرفت و طبیعت آن را به عهده ی عقل و ادراك و اراده ی انسان واگذار نكرده بود
آیا واقعاً در آن صورت این عمل، غائی نبود؟ ! چه فرق است بین حركت دست انسان
و ترشحات غدد بزاق كه برای كمك هضم انجام می یابد؟ چه فرقی هست بین جویدن
غذا به وسیله ی دندان كه با اراده و اطلاع انجام می گیرد با زیر و رو كردن های متوالی
معده كه به همین منظور صورت می گیرد؟ چه فرقی هست بین حركت دست به سوی
غذا و حركت مخصوص لوله ی مری برای رساندن غذا از حلق به معده؟