در
کتابخانه
بازدید : 680258تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Collapse اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
مقدمه
Expand مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات مقاله ی پنجم پیدایش كثرت در ادراكات
Collapse مقاله ی ششم ادراكات اعتباری مقاله ی ششم ادراكات اعتباری
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
چنانكه از بیان گذشته روشن شد انسان در نخستین بار به كار انداختن قوای فعاله خود نسبت ضرورت و وجوب (باید) را میان خود و میان صورت احساسی خود كه به نتیجه عمل تطبیق می نماید می گذارد و حال آنكه این نسبت به حسب حقیقت در میان قوای فعاله و حركات حقیقی صادره آنها جای دارد، پس نسبت نامبرده «اعتباری» خواهد بود؛ و از اینجا روشن می شود:

(1). نخستین ادراك اعتباری از اعتباریات عملی كه انسان می تواند بسازد همان نسبت «وجوب» است و این اولین حلقه دامی است كه انسان در میان فعالیت خود با

مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 431
تحریك طبیعت گرفتار وی می شود.

(2). اعتبار وجوب، اعتباری است عمومی كه هیچ فعلی از وی استغنا ندارد. پس هر فعلی كه از فاعلی صادر می شود با اعتقاد «وجوب» صادر می شود.

و این نظریه اگر چه با مشاهده ی موارد افعال مختلفه غیر قابل قبول به نظر می رسد چه بسیار می افتد كه انسان كارهایی را به واسطه ی عادت یا نادانی یا عصبیت و مانند آنها انجام می دهد در حالی كه خود می داند كاری غیر لازم یا بیخود و یا ناشایسته و نكردنی می باشد.

ولی باریك بینی در همین موارد، صحت و درستی نظریه ی نامبرده را تأیید می نماید زیرا ما می بینیم كسانی كه این گونه كارهای پست نا بایسته یا ناشایسته را با اعتقاد و اعتراف به عدم لزوم یا با ایمان به لزوم عدم، انجام می دهند گاهی كه از آنان پرسیده شود كه «با اینكه می دانید و می گویید كه این گونه كارها نكردنی است پس چرا می كنید؟ » به عنوان عذر و پوزش پاسخ می دهند كه چاره نداریم چون عادی هستیم یا در نكردن، فلان محذور را داریم یا مجبور بودیم و از نكردن ترسیدیم و مانند این پوزشها.

روشن است كه مفهوم پوزششان این است كه وجوب فعل، مقید به عدم تحقق عذر بوده یعنی فعل در صورت تحقق عذر وجوب نداشته یعنی فعل با اعتقاد وجوب انجام گرفته و پوشیده نماناد كه اوصاف دیگری كه گاهی افعال از قبیل اولویّت و حرمت و مانند آنها پیدا می كنند- چنانكه فقها افعال را به پنج قسم واجب و حرام و مستحب و مكروه و مباح قسمت كرده اند- دخلی به این وجوب كه مورد بحث ما می باشد ندارند زیرا وجوب مورد بحث ما نسبت و صفت فعل در مرحله ی صدور از فاعل می باشد و عمومی است و اوصاف نامبرده صفت فعل فی نفسه می باشند و خصوصی هستند و اگر چه آنها نیز مانند وجوب عمومی، اعتباری عملی بوده و از محصولات كارخانه ی فعالیت انسان می باشند ولی اعتبار آنها بسی متأخر از اعتبار وجوب عام است.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است