. در مقاله ی 2 درباره ی این دو كلمه (رئالیسم و ایده آلیسم) توضیحاتی داده خواهد شد.
. «متا فیزیك» لغتی است یونانی و مركّب است از دو كلمه ی «متا» یعنی ما بعد و «فیزیك»
یعنی طبیعت، و «متا فیزیك» یعنی ما بعد الطبیعه.
در تاریخ فلسفه از مؤلّفات ارسطو اینطور یاد می شود كه وی در جمیع علوم آن
زمان (قرن چهارم قبل از میلاد) به استثنای ریاضیات، كتاب تألیف كرده و مجموعه ی
تألیفات وی دائرة المعارفی را تشكیل می داده كه دارای سه قسمت بود:
الف. علوم نظری كه شامل كتب مختلفی در طبیعیات بوده و در خاتمه ی این قسمت
كتاب فلسفه ی اولی بوده.
ب. علوم عملی كه شامل اخلاق و تدبیر منزل و سیاست مدن بوده.
ج. علوم ابداعی یعنی فن شعر و خطابه و جدل.
و چون فلسفه ی اولی به حسب ترتیب تألیفی بعد از طبیعیات ذكر شده بود و از
طرف مؤلف نام و عنوان خاصی به آن داده نشده بود بعدها متا فیزیك (ما بعد الطبیعه)
نامیده شد، یعنی قسمت بعد از طبیعیات، و كم كم به مرور زمان به واسطه ی غلط
مترجمین، كلمه ی «متا فیزیك» به معنای ماوراء الطبیعه و علم مجردات تفسیر شد و
متا فیزیسین در مورد فیلسوف الهی اطلاق شد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 71
هر چند این غلط ابتدا یك غلط لفظی به نظر می رسد لكن این غلط لفظی منشأ
غلطهای معنوی بسیاری شده است.
شما اگر به كتب فلسفه ی مادی رجوع كنید می بینید متا فیزیك را اینطور تفسیر
می كنند: «علمی است كه از خدا و روح بحث می كند» . البته خواننده ی محترم باید خود
را از این اشتباه مصون بدارد و گمان نبرد كه موضوع بحث متا فیزیك خدا و روح
است، بلكه- چنانكه قبلاً گفته شد- موضوع بحث متا فیزیك (فلسفه ی اولی) مطلق
وجود است و ممكن است شخص، متافیزیسین باشد و در عین حال مادی باشد. لكن
برای آنكه از اصطلاحاتی كه اخیراً شایع شده خیلی دور نرفته باشیم كلمه ی «متا فیزیك»
را به آن مكتب فلسفی می گوییم كه قائل به ماوراء الطبیعه نیز بوده باشد.
. دیالكتیك (
dialectiC ) كلمه ای است یونانی و از اصل دیالگو (
dialogos ) مشتق شده
است كه به معنای مباحثه و مناظره است.
روش بحث و مناظره ی خاصی كه معمولاً سقراط دانشمند بزرگوار یونان در مقابل
طرف برای رفع اشتباه و اثبات خطای وی پیش می گرفت به این كیفیت كه از مقدمات
ساده شروع به پرسش می نمود و از طرف اقرار می گرفت و به تدریج به سؤالات خود
ادامه می داد تا جائی كه یكوقت طرف ملتفت می شد كه به مدعای سقراط اعتراف
كرده، «دیالكتیك» نامیده می شد. این روش مخاطبه، در علوم تعلیم و تربیت امروز به
نام «روش سقراطی» معروف است.
افلاطون شاگرد سقراط نیز این كلمه را در مورد طریقه ی مخصوص خود برای راه
بردن عقل در راه كسب معرفت حقیقی اصطلاح كرد. افلاطون می گوید: به افراد
محسوسه علم تعلق نمی گیرد زیرا متعلق علم باید كلی باشد نه جزئی. معرفت حقیقی
درك «مثل» است و این معرفت در روح هر كسی قبل از اینكه به این عالم بیاید حاصل
شده است. علم در این جهان تذكر و یاد آوری گذشته است. به عقیده ی افلاطون از راه
ورزش فكری و از طریق ذوق و عشق باید نفس را نسبت به گذشته متذكر كرد.
افلاطون طریقه ی خویش را برای كسب این نوع معرفت یا تذكر «دیالكتیك» می نامد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 72
دانشمندان جدید از قبیل كانت آلمانی و غیره نیز این كلمه را در مواردی
استعمال كرده اند.
هگل (
Hegel ) دانشمند شهیر آلمانی كه از فلاسفه ی نیمه ی اول قرن نوزدهم است
منطق مخصوص و روش خاصی برای راه بردن عقل در كشف حقایق انتخاب نمود و
نام آن را «دیالكتیك» گذاشت. شرح منطق دیالكتیك هگل در مقالات آینده خواهد
آمد.
هگل در نظریات فلسفی خویش مادی نبود ولی كارل ماركس و انگلس كه
شاگردان وی بودند و منطق دیالكتیك را از استاد فرا گرفته بودند نظریات مادی و
ماتریالیستی داشتند و در این جهت از فلاسفه ی مادی قرن هجدهم پیروی می كردند.
ماركس و انگلس نظریات مادی خویش را بر اساس منطق هگل تشریح [كرده ]
و توضیح دادند و از اینجا «ماتریالیسم دیالكتیك» به وجود آمد. در حقیقت ماتریالیسم
دیالكتیك، تركیبی است از فلسفه ی مادی قرن هجدهم و منطق هگل كه آندو را كارل
ماركس و انگلس به یكدیگر مربوط ساختند.
چنانكه بعداً خواهد آمد، یكی از اصول منطق دیالكتیك «اصل حركت» است.
دیالكتیك می گوید اشیاء را در حال حركت و تحول باید مطالعه نمود. دیالكتیك- به
حسب ادعای خود- جمود و یكسان ماندن را از خواص طرز تفكر متافیزیكی می داند.
از این رو دانشمندان فلسفه ی ماتریالیسم دیالكتیك، آن فلسفه ی مادی را كه قبلاً طرز تفكر
متافیزیكی داشت یعنی بر اساس جمود و یكسان ماندن موجودات تفكر می كرد
«ماتریالیسم متا فیزیك» می نامند؛ یعنی مادیتی كه طرز تفكر متا فیزیكی دارد.
از این روی «ماتریالیسم متا فیزیك» در مقابل «ماتریالیسم دیالكتیك» است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 73