در
کتابخانه
بازدید : 680506تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
مقدمه
Expand <span class="HFormat">اصول فلسفه و روش رئالیسم</span> جلد اوّل اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد اوّل
Expand اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم اصول فلسفه وروش رئالیسم جلد دوم
Collapse اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد سوم
مقدمه
Expand مقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاءمقاله هفتم واقعیّت و هستی اشیاء
Collapse مقاله هشتم ضرورت و امكان مقاله هشتم ضرورت و امكان
Expand مقاله ی نهم علّت و معلول مقاله ی نهم علّت و معلول
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد چهارم
Expand اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم اصول فلسفه و روش رئالیسم جلد پنجم
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
نظریه ی جبر غالبا از طرف كسانی ابراز می شود كه می خواهند خود را به این وسیله از زیر بار تكلیف و قانون و اخلاق آزاد سازند و هر كاری كه مرتكب می شوند، برای انكار، به خیال خود عذر موجهی بتراشند، گاهی بگویند خدا خواسته كه چنین بشود و در مقابل خواسته ی خدا چه می توان كرد؟ ! و گاهی بگویند شرایط محیط ایجاب می كند و جلو «جبر تاریخ» را نمی توان گرفت.

البته توجیه و تفسیر فلسفی مسأله ی «جبر و اختیار» با توجه به جمیع جوانب و اطراف آن از غامض ترین مسائل است و كمتر دانشمندی توفیق حاصل كرده كه به درستی از عهده ی حل آن برآید، ولی ادراك اجمالی اینكه «انسان در اعمال خویش آزاد است و در مقابل هیچ عامل طبیعی یا مافوق الطبیعی مسلوب الاختیار نیست» امری است بدیهی و وجدانی زیرا مربوط به طرز انجام یافتن اعمال وجدانی ذهنی خود انسان است. هر كسی وجدانا حس می كند كه نه طبق ادعای اشاعره ذات باری او را مسلوب الاختیار كرده است و نه طبق ادعای مادیین شرایط مادی محیط می تواند او را
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 630
علتی دیگر فوق انسان دارد ولی در طول همدیگر نه در عرض همدیگر، یعنی علتی فوق انسان فعل انسان را از راه اراده ی انسان اراده می كند و انسان فعل را به واسطه ی

مانند برگ كاهی بر روی یك سیل خروشان، بی اختیار از این سو به آن سو ببرد.

انسان وجداناً احساس می كند كه در هر حالتی و تحت هر شرایطی در انتخاب فعل یا ترك آزاد است. انسان بالوجدان احساس می كند كه قدرت مقاومت در مقابل عوامل مادی به خاطر حفظ فضیلت اخلاقی و غیره در وی موجود است. انسان وجدانا احساس می كند كه استعداد پذیرفتن تكلیف و قانون و مسؤولیت را دارد و از این لحاظ با جمادات و نباتات و حیوانات فرق دارد و همان طوری كه در متن بیان شده: «اگر انسان خود را فطرتاً مختار نمی دانست هیچگاه با فكر و تروّی، فعلی را انجام نمی داد و یا ترك نمی كرد و هرگز اجتماعی را كه دارای شؤون مختلفه ی امر و نهی و پاداش و تربیت و سایر توابع است بر پا نمی كرد» . انكار این مطلب انكار یك امر بدیهی و وجدانی است و یك نوع سفسطه به شمار می رود.

مولوی می گوید:

در خرد جبر از قدر رسواتر است
زانكه جبری حس خود را منكر است
منكر حس نیست آن مرد قدر
فعل حق حسی نباشد ای پسر
درك وجدانی به جای حس بود
هر دو در یك جدول ای عم می رود
اینكه گویی این كنم یا آن كنم
این دلیل اختیار است ای صنم
مقصود مولوی از «مذهب قدر» در اینجا «مذهب تفویض» است كه قبلاً شرح دادیم. بعضی در اصطلاحات خود به مذهب تفویض، «قدر» می گویند و بعضی به مذهب جبر، و این خود یك علت تاریخی دارد.

این گونه سفسطه ها و انكار بدیهی ها به طور كلی دو علت عمده دارد: به هم خوردن تعادل فكری، اغراض فاسد اجتماعی. برخی در اثر ضعف نیروی تعقل و برخورد با استدلالهای پر پیچ و خم، تعادل فكر خود را از دست داده و علی رغم وجدان فطری خود اظهار نظر می كنند و برخی دیگر اغراض فاسد اجتماعی محرك آنها واقع شده كه برای آنكه خود برای خود عذری بتراشند متوسل به سفسطه می شوند.

راه معالجه ی دسته ی اول تمرین و ممارست منطق و استدلال و تقویت قوه ی تعقل آن
مجموعه آثار شهید مطهری . ج6، ص: 631
اراده، اختیار و انتخاب كرده و با موافقت بقیه ی اجزاء علل مادی و صوری و شرایط زمانی و مكانی ایجاد می نماید و علت فوق انسان برای ایجاد فعل انسانی، اراده ی

است ولی برای دسته ی دوم این راه را نباید پیشنهاد كرد.

ابن سینا در شفا در مورد دسته ی دوم می گوید:

«آخرین پاسخ شفا بخشی كه باید به آنها داده شود این است كه از طریق عمل وارد شوند و در گفتار، همان منطق خود او را پیش بگیرند، مثلاً او را بزنند و بگویند زدن و نزدن هر دو یكی است، یا در آتش بیندازند و بگویند آتش و غیر آتش یكی است؛ در این وقت است كه فطرت واقع بینی وی او را به سخن می آورد و به حقیقت اعتراف خواهد كرد. »
مولوی این مطلب را در مورد «جبری» كه خود را علی رغم وجدان و فطرت خود مسلوب الاختیار فرض می كند به نظم آورده است:

آن یكی بر رفت بالای درخت
می فشاند آن میوه را دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی
از خدا شرمیت كو، چه می كنی
گفت از باغ خدا بنده ی خدا
می خورد خرما كه حق كردش عطا
پس ببستش سخت آن دم بر درخت
می زدش بر پشت و پهلو چوب، سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار
می كشی این بی گنه را زار زار
گفت كز چوب خدا این بنده اش
می زند بر پشت دیگر بنده خوش
چوب حق و پشت و پهلو آن او
من غلام و آلت فرمان او
گفت توبه كردم از جبر ای عیار
اختیار است اختیار است اختیار
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است