در
کتابخانه
بازدید : 1235904تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Collapse درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand فصل (1) فی بیان أقسام الموجودفصل (1) فی بیان أقسام الموجود
Expand فصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیةفصل (2) فی اثبات المادة و بیان ماهیة الصورة الجسمیة
Expand فصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عمومافصل (3) فی أن الصورة الجسمیة مقارنة للمادة فی جمیع الاجسام عموما
Expand فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف فصل (4) فی اثبات التخلخل و التكاثف
Expand فصل (5) فی ترتیب الموجودات فصل (5) فی ترتیب الموجودات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این فصل، فصل ساده ای است و آن این است كه آیا اگر ما می گوییم كه یك جسم مركّب است از ماده و صورت، یعنی می گوییم این صورت مقارن با ماده است، آیا می شود تبعیضی قائل شویم و بگوییم بعضی اجسام اینچنین هستند و بعضی اجسام اینچنین نیستند؛ یا نه، این قاعده ای است عمومی در همه ی اجسام؟ می گویند نه، قاعده ای است عمومی در همه ی اجسام؛ صورت منفك از ماده نمی شود چه اینكه بگوییم همین صورتی كه در این جسم واحد الآن در نظر بگیریم از ماده منفك نمی شود، یا بگوییم هیچ صورتی در عالم نداریم كه منفك از ماده باشد. چرا اینطور است؟ برای اینكه اگر آن براهینی را كه مركّب بودن جسم را ثابت می كنند، یعنی همان برهان فصل و وصل و قوه و فعل و امثال اینها را بپذیریم، باید در همه ی اجسام علی السویه بپذیریم و اگر نپذیریم در هیچكدام علی السویه نپذیریم. اگر بپذیریم معنایش این است كه صورت جسمیه از آن جهت كه صورت جسمیه است همیشه در ماده ای است یعنی ماده برای او به منزله ی محلّی است و- همین جور كه گفتیم- مثل یك شی ء لا متعیّن كه این تعیّن اوست، چون صورت جسمیه در همه جا صورت جسمیه است، یك طبیعت واحد است، طبایع متعدد كه نیست؛ یا در همه جا همان حالت «تعیّن ماده بودن» یعنی «حلول در ماده» را دارد و یا در هیچ جا ندارد، نه اینكه در بعضی جاها
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 184
دارد در بعضی جاها ندارد، در یك زمان دارد در یك زمان دیگر ندارد؛ یعنی این اساساً ذاتی اش است؛ یعنی این نحوه ی وجودش است، جز به این نحوه وجود نمی تواند موجود باشد. این است كه بحث راجع به اینكه «صورت منفك از ماده نیست» را به همین اقتصار در این چند سطر بیان می كنند كه در كتابهای دیگر تحت عنوان «فی أن الهیولی لاتتجرّد عن الصورة» یا «فی أن الصورة (مثلاً) لا ینفكّ عن الهیولی» یا تحت عنوان «تلازم ماده و صورت» ذكر می كنند. «تلازم» كه می گویند از دو طرف می گویند یعنی هر صورتی مستلزم وجود ماده است و هر ماده ای مستلزم وجود صورت است.

در ناحیه ی صورت، شیخ به همین اختصار گذرانده. در ناحیه ی ماده چطور؟ آیا می شود مادّه مجرد از صورت باشد؟ اینكه ماده آیا مجرد از صورت می شود یا نمی شود این را شیخ اندكی مفصل تر وارد شده و اتفاقا این یك درس خوبی هم هست و الآن من هر چه فكر كردم درست یادم نیامد ولی در وقتی كه درس شفا را می گفتم آنجا در ذهنم بود، حالا شاید هم در این بین در ذهنم بیاید كه برای بعضی از مسائلی كه در عصر جدید هم مطرح است این بحث خیلی مفید و لازم است؛ مسأله ی اینكه آیا امكان این هست كه ماده ولو در یك «آن» عاری از صورت باشد؛ یا نه، ماده ولو یك آن هم عاری از صورت امكان وجود ندارد؟ می دانید كه بحثهای امروز درباره ی مادّه فرضیاتی را پیش آورده كه مسأله خیلی به اصطلاح دقیق و مفید شده است. در سابق بیش از این در باب ماده و جسم تصویر نمی كردند؛ جسم را می گفتند یعنی صورت جسمیه، همان جوهری كه دارای ابعاد سه گانه است. تحولاتی كه در صورت جسمیه فرض می كردند بیش از حد فصل و وصل نبود، یعنی اینكه یك صورت جسمیه با یك نیرویی كه از خارج بر آن وارد بشود تبدیل به دو تا بشود یا دو تا تبدیل به یكی بشود. اینكه یكی تبدیل به دو تا بشود می گفتند «فصل» ، دو تا تبدیل به یكی بشود می گفتند «وصل» . در عصر جدید نظریّات راجع به ماده در ابتدا در جهت همان صورت جسمیه سیر می كرد، در همان جهتی كه شیخ اشراق قائل بود؛ دیگر مسأله ی هیولای اولای قدما را فرض نمی كردند، دنبالش هم نمی رفتند و برای آنها ماده یعنی آن چیزی كه از او اشیاء به وجود آمده است، یعنی آن مایه ی به وجود آمدن اشیاء است و هر چه را ما می بینیم شكلها و صورتهایی است كه بر او عارض شده است. اصلاً ماده را كه ماده می گویند به این اعتبار می گویند؛ آن چیزی، آن حالت بسیط تری كه اینهمه اشكال و صور و تنوعات و اختلافاتی كه در
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 185
عالم هست، شكلهای مختلف، صورتهای مختلف، تعیّنهای مختلفی است كه بر او پیدا شده است. امثال شیخ اشراق آمدند گفتند همین جرم، همان چیزی كه ابعاد را تشكیل می دهد منشأ انتزاع ابعاد سه گانه است؛ آن ماده ای كه هر چه صورت و هر چه شكل و هر چه تعیّن و هر چه تنوع است، می گوییم اوست كه اینها را به خود گرفته است، و اگر همه ی این تعیّنات و شكلها و صورتها را از عالم بگیریم او باقی می ماند همان جرم است، جرم محض.

کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است