در
کتابخانه
بازدید : 1235892تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Expand <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Collapse <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Expand الفصل الاوّل فی الأمور العامّة و كیفیة وجودهاالفصل الاوّل فی الأمور العامّة و كیفیة وجودها
Expand الفصل الثانی فی كیفیّة كون الكلّیّة للطّبائع الكلّیّة و إتمام القول فی ذلك، و فی الفرق بین الكلّ و الجزء، و الكلّیّ و الجزئیّ الفصل الثانی فی كیفیّة كون الكلّیّة للطّبائع الكلّیّة و إتمام القول فی ذلك، و فی الفرق بین الكلّ و الجزء، و الكلّیّ و الجزئیّ
الفصل الثالث فی الفصل بین الجنس و المادّة
الفصل الرابع فی كیفیّة دخول المعانی الخارجة عن الجنس علی طبیعة الجنس
الفصل الخامس فی النوع
الفصل السادس فی تعریف الفصل و تحقیقه
الفصل السابع فی تعریف مناسبة الحدّ والمحدود
الفصل الثامن فی الحدّ
الفصل التاسع فی مناسبة الحدّ و أجزائه
Expand <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Expand مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Expand مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بحث دیگر: تعریف بر دو قسم است: تعریف حدّی و تعریف رسمی. تعریف حدّی یعنی تعریف به اجزاء ماهیّت.

باب «حدّ» حقیقتش باب تجزیه و تحلیل است ولی نه تجزیه ی شئ در خارج بلكه تجزیه ی شئ در ذهن.

باز در اینجا باید گفت كه تجزیه اساساً بر دو قسم است:

1. تجزیه در خارج كه عبارت است از تجزیه به اجزاء خارجی.

2. تجزیه در ذهن كه تجزیه است به اجزاء عقلی؛ یعنی ماهیت این شئ را كه در خارج هیچ گونه تجزّی ندارد عقل در ظرف خودش تجزیه می كند به اجزائی عقلی.

اشیاء یك تجزیه ای در خارج می پذیرند كه ما آن را «تجزیه ی كیمیاوی» می نامیم.

مثلاً آب را در خارج به هیدروژن و اكسیژن تجزیه می كنیم. این یك تجزیه ی كیمیاوی است. ولی حدّ و تحلیل هیچ ربطی به این تحلیل خارجی و تجزیه ی كیمیاوی ندارد؛ یعنی نمی خواهیم بنشینیم و آب را در ذهن به هیدروژن و اكسیژن تجزیه كنیم؛ و لذا می توان گفت كه این نوع تجزیه هیچ وقت با فكر كردن به دست نمی آید؛ یعنی هر چه بنشینیم و فكر كنیم، نمی توانیم بفهمیم كه آب مركّب است از دو جزء اكسیژن و هیدروژن. خلاصه اینكه نه با تجزیه ی خارجی می توان اجزاء عقلی را به دست آورد و نه
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 308
با تحلیل ذهنی می توان اجزاء خارجی یك شئ را به دست آورد. تحلیل ذهنی، یك نوع تحلیل دیگر است كه همان طور كه محال است بتوان اجزاء خارجی را با فكر به دست آورد، همان طور هم محال است كه بتوانیم اجزاء عقلی را در اثر تجزیه ی خارجی به دست آوریم. مثلاً فلاسفه می گویند كه هر ممكن الوجودی زوج تركیبی است از ماهیّت و وجود؛ هر شیئی را كه فرض كنیم، به دو مفهوم «وجود» و «ماهیّت» تجزیه می شود؛ و از این جهت است كه مثلاً می گوییم: هذا موجود و هذا شجر؛ زیرا ممكن است چیزی موجود باشد ولی شجر نباشد و یا شجر باشد ولی موجود نباشد. این تحلیل، یك تحلیل ذهنی و عقلی است و این اجزاء «ماهیّت» و «وجود» نمی تواند با تجزیه ی كیمیاوی به دست آید. همچنین خود ماهیّت نیز در عقل تجزیه می شود به جنس و فصل و. . .

اكنون پس از بحث فوق در مورد حدّ و اجزاء حدّ، بحث دیگری مطرح می شود و آن اینكه:

1. آیا جزء بر كلّ قابل حمل است؟ كه پاسخ این سؤال منفی است.

2. آیا حدّ با محدود عینیّت دارد؟ كه پاسخ این سؤال مثبت است؛ یعنی مثلاً حیوان ناطق (كه حدّ است) و انسان (كه محدود است) یك چیزند و مصداق آنها در خارج یك چیز است. حال، اشكالی كه پیش می آید این است كه جنس و فصل- كه هر كدام جزء حدّند- بنابر پاسخ سؤال اوّل قابل حمل بر حدّ نیستند و چون بنا بر پاسخ سؤال دوم حدّ و محدود عین یكدیگرند پس قابل حمل بر نوع- كه همان محدود است مانند انسان- نیستند؛ یعنی نمی شود گفت: الانسان حیوان ناطق. . .

برای پاسخ به اشكال فوق باید این سؤال را مطرح كرد كه آیا حدّ انسان «حیوان و ناطق» است یا «حیوان ناطق» است؟ خیلی فرق است بین این تعبیر كه بگوییم حدّ انسان «حیوان و ناطق» است (یعنی «حیوان» و «ناطق» در عرض یكدیگر) و این تعبیر كه بگوییم حدّ انسان «حیوان ناطق» است. در این تعبیر دوم دو جزء با هم وحدت دارند. جزءهایی بر كلّ حمل نمی شوند كه با یكدیگر متباین باشند. در اینجا «حیوان هو ناطق» است. فصل، اعمّ است اما در اینجا «اعم بودن» به این معنی است كه «حیوان» ابهام دارد و با ناطق بودن متحصّل می شود. مثلاً «رنگ» یك ماهیّت ناقص است و به خودی خود و به طور مطلق نمی تواند وجود داشته باشد بلكه باید با ماهیّت دیگر باشد. . . «حیوان» هم یك ماهیّت ناقص است و به طور مطلق نمی تواند وجود
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 309
داشته باشد؛ اگر بخواهد وجود داشته باشد یا عین «ناطق» است یا عین «ناهق» است یا. . .

پس اشكال به این طریق حل می شود كه می گوییم جنس، جزء حدّ است ولی در محدود عین محدود است؛ و در حدّ كه جدا می شود با نوعی ابهام جدا می شود ولی در محدود حتّی به همین مقدار هم نمی تواند جدا شود؛ در نوع، عین همان نوع است. . .

بعد شیخ می گوید اصلاً این چیزهایی را كه ما «فصل» فرض می كنیم اگر خیلی دقیق تر بنگریم می بینیم كه اینها فصل نیستند، اغلب اینها علامات و لوازم فصولند نه خود فصول. مثلاً «حسّاس» را در نظر می گیریم؛ خود آن از «حسّ» است و آن یك انفعال است و انفعال كه نمی تواند فصل یك جوهر باشد. ما اغلب نمی توانیم فصول حقیقی را درك كنیم و اگر هم درك كنیم لفظی برای بیان آن نداریم.

خلاصه ی درس گذشته: جنس یك ماهیّت مبهم است و بدون فصل متحصّل نمی شود و جنس در خارج بعینه همان فصل است.

مثال 1: «لون» جنس است ولی در خارج به تنهایی یافت نمی شود بلكه مثلاً باید لون ابیض باشد.

مثال 2: «عدد» جنس است ولی ذاتی تامّ و تمام نیست كه خودش موجود باشد و بعد متّصف شود به 3، 4، . . . بلكه عدد چیزی جز عین همین اعداد خارجی نیست.

پس نسبت معنای جنس به معنای فصل، نسبت ناقص به كامل است.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 310
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است