در
کتابخانه
بازدید : 1235907تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Expand <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
Collapse <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Expand الفصل الأوّل فی لواحق الوحدة من الهویّة و أقسامها و لواحق الكثرة من الغیریّة و الخلاف و أصناف التقابل المعروفةالفصل الأوّل فی لواحق الوحدة من الهویّة و أقسامها و لواحق الكثرة من الغیریّة و الخلاف و أصناف التقابل المعروفة
Collapse فصل دوم فصل دوم
Expand الفصل الثالث الفصل الثالث
Expand مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Expand مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بعد می گوید: قوم دیگری معتقد شدند كه تنها تعلیمیات هستند كه معقولند و تنها تعلیمیات هستند كه مبادی هستند و بلكه تنها تعلیمیات هستند كه مجردند. این خود عبارت شیخ است. در این عبارت سه مسأله مطرح شده است: یكی اینكه معقول حقیقی ما در اشیاء چیست؟ غیر از آنچه كه به حس ما درمی آید و غیر از آنچه كه به خیال ما درمی آید، آنچه كه به عقل ما درمی آید و معقول حقیقی ماست چیست؟ عده ای معتقد شدند كه آنچه از اشیاء كه برای ما معقول است خواص تعلیمی اشیاء است؛ غیر از خواص تعلیمی اصلاً معقول نیست، محسوس و متخیل است.

مسأله ی دیگر مفارق بودن و مجرد بودن از ماده است. همین قوم گفته اند كه خواص تعلیمی و جنبه های تعلیمی اشیاء است كه از ماده مفارق و مجردند. البته شیخ خواهد گفت كه ریشه ی این سخن چیست و این اشتباهات از كجا پیدا شده است. شیخ بعداً پنج نوع خیال و ظن ذكر می كند و می گوید اینها منشأ این اشتباهات شده است.

به هر حال، یكی از حرفهای این قوم این است كه امور كمّی اشیاء، مفارقند و از ماده مجردند. این نظر خود تابع فكر اوّل است. گویی این افراد نمی توانستند این جهت را تصور كنند كه عقل روی صور حسیّه و صور خیالیه ی ذهن كار می كند و صورت عقلی را می سازد، امری كه بعدها در فلسفه ی ارسطو روشن شده و برای ما فعلا مسلّم است كه حواسّ ما یك سلسله صور را از خارج می گیرند و بعد قوه ی خیال ما این صور را یك آرایشی و پیرایشی می دهد و در خزانه ی حافظه جمع می كند و بعد عقل ما همین صوری را كه از راه حس و خیال آمده اند تجرید می كند و یك صورت كلی را انتزاع می كند.

انسانی كه در ذهن ماست، همان صورت زید و عمرو و بكر است كه از راه حس به ذهن آمده و عقل ما با نوعی تجرید و تعمیم از آنها صورت «انسان» را ساخته است. ولی بنا به عقیده ی شیخ، اینها خیال می كردند همان طور كه حس با اشیاء رابطه ی مستقیم دارد، عقل نیز با مجردات رابطه ی مستقیم دارد. مثلاً چشم با یك سلسله از اشیاء رابطه ی مستقیم
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 520
دارد، گوش با یك سلسله اشیاء دیگر و لامسه با یك سلسله اشیاء دیگر. آنهایی را كه چشم ادراك می كند «مبصرات» می گوییم و آنهایی را كه گوش ادراك می كند «مسموعات» و آنهایی را كه لامسه ادراك می كند «ملموسات» و آنهایی را كه عقل ما درك می كند «معقولات» می گوییم. و چون دیدند كه اشیائی كه عقل ما درك می كند هیچیك از خصوصیات این اشیاء محسوس مثل بعد و كمّ و كیف را ندارد، گفتند بنابراین همان طور كه چشم ما رنگها را درك می كند و شامّه ی ما بوها را درك می كند عقل ما هم معقولات یعنی مجردات را درك می كند. و از طرف دیگر چون قائل شدند كه تنها معانی تعلیمیه معقولات هستند پس قهراً روی این مبنا معانی تعلیمیه مجردات هم می باشند، چون هر چه به عقل درمی آید مجرد است؛ یعنی اینها از یك طرف خیال می كردند كه عقل هم مانند حس اشیاء را مستقیما از خارج تلقی می كند، و از طرف دیگر معتقد بودند كه امور معقوله مجردند و نیز می دیدند كه این معقولات به نحوی در اشیاء مادی و محسوس وجود دارند و اینجور نیست كه مثلاً این زیدی كه ما اینجا [با حس ] درك می كنیم با انسانی كه عقل درك می كند هیچ ارتباطی نداشته باشد، بنابراین گفتند آنچه كه عقل درك می كند مبادی اینها هستند، اینها از آنها به وجود آمده اند. كأنّه مجردات وقتی با یكدیگر تركیب شوند مادیات به وجود می آیند. البته آنها تركیب را نمی خواهند بگویند، بلكه با مادیات توأم می شوند. این حرفها را نمی شود كاملا توجیه كرد كه هیچ ایرادی بر آن وارد نیاید. حداكثر تصورشان این بوده كه معانی مجرد و معقول وقتی با ماده و مادیات اختلاط پیدا می كنند از آنها این افراد به وجود می آیند. پس این «زید» ی كه در اینجا وجود دارد چیست؟ می گویند زید عبارت است از ماده- كه ماده را هم تعریف نكرده اند- بعلاوه ی اعظام. اعظام جمع «عظم» به معنی كمّیات و اشكال و اعداد است. ماده را با كمّیت عظم و شكل و عدد كه جمع بكنیم چنین موجودی می شود. طبیعت عظم و شكل و عدد چیست؟ می گویند طبیعت اینها مجرد است.

این هم قول و نظر دیگری است كه باز هم قول افلاطون نیست. قائلین به این نظر را هم شیخ ذكر نمی كند، فقط می گوید چنین قولی هست. شاید در كتابهای تاریخ فلسفه مثل ملل و نحل شهرستانی یا تاریخ فلسفه های جدید بشود گوینده ی این اقوال را پیدا كرد.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 521
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است