سخن بوعلی این است که علم حق تعالی به همه ی اشیاء حتی به جزئیات به نحو
کلی است.
«لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّةٍ فِی اَلسَّماواتِ وَ لا فِی اَلْأَرْضِ» [1]. شیخ هم به همین جور آیات تکیه می کند و می گوید معنای چنین آیاتی این نیست که علم خداوند به
اشیاء به نحو جزئی و زمانی است. علم جزئی و زمانی که مانند خود آن معلوم متغیر
است، لایق ذات پروردگار نیست. این از نقص موجودِ عالِم پیدا می شود. ولی
موجود عالم کامل که از روی علم به علت علم به معلول پیدا می کند و قهراً به وجه
کلی است، او علم به تمام دقایق و ذرات دارد، ولی همه را به نحو کلی علم دارد.
چون این مسأله جای لغزش داشته و ممکن بوده که مورد توهم واقع شود، همین
مطلب را شیخ خیلی بسط داده و یکی دو صفحه روی آن بحث کرده و به عبارتهای
مختلف آورده است، در صورتی که مطلب همین بود که عرض کردم.
سؤال:
این اشکال قاعدتاً به این قسمش که علم فعلی باشد وارد نمی شود.
استاد: کدام قسم؟
-
علم دو قسم است: یکی به تبع معلوم، یکی هم صور مرتسمه که فعلی
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 332
باشد.
استاد: شیخ می خواهد بگوید که علم در ذات حق همیشه به نحو کلی است. علم
جزئی به جزئی است که به نحو جزئی است و حالت انفعالی دارد.