در
کتابخانه
بازدید : 1234796تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Collapse درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
Expand <span class="HFormat">مقاله ی اول</span>مقاله ی اول
Expand <span class="HFormat">مقاله ی چهارم</span>مقاله ی چهارم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی پنجم</span>مقاله ی پنجم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی ششم</span>مقاله ی ششم
Expand <span class="HFormat">مقاله ی هفتم</span>مقاله ی هفتم
Expand مقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات اومقاله هشتم در شناخت مبدأ اول برای همه وجود و شناخت صفات او
Collapse مقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی اومقاله نهم در صدور أشیاء از تدبیر اول و معاد به سوی او
Collapse فصل اول: در صفت فاعلی مبدأ اوّل فصل اول: در صفت فاعلی مبدأ اوّل
Expand فصل ششم : عنایت کیفیت دخول شر در قضای الهی فصل ششم : عنایت کیفیت دخول شر در قضای الهی
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
متکلمین می گویند اگر چیزی قدیم باشد بی نیاز از علت است. حکما می گویند منافات میان قدیم بودن و مخلوق بودن نیست.

متکلمین می گویند: «العالم متغیر، و کل متغیر حادث، فالعالم حادث. » حکما صورِ در مقابل ماده، اعراضِ در مقابل جوهر، و نفس را حادث می دانند.

در واقع فقط ماده را قدیم می دانند.

به هر حال هر دو دسته دچار اشکال ربط حادث به قدیم هستند. متکلمین که کل عالم را حادث می دانند و حکما که صور و اعراض را حادث می دانند، ربط حادث به قدیم را چگونه حل می کنند؟ متکلمین می خواهند به شکلی جواب بدهند؛ می گویند که این حرف در فاعل بالجبر درست است نه در فاعل مختار که فعل او از اراده است.

حکما می گویند که ما نقل کلام به آن اراده می کنیم. آیا آن اراده حادث است یا قدیم؟ بعضی طور دیگری تعبیر کرده اند، گفته اند اراده قدیم است و مراد حادث است.

مثلا اراده می کنیم که امری را یک سال بعد تحقق دهیم. این هم حرف بی اساسی است. در هیچ موردی امکان ندارد که بدون اینکه تغییری در ناحیه فاعل یا قابل یا شرایط دیگر حاصل شود، در معلول تغییری صورت گیرد.

بعضی می گویند شاید مصلحتی بوده است که این مصلحت همان توقیت زمانی را توجیه می کند.

جوابش این است که مصلحت در داخل عالم معنی دارد نه در خارج عالم. مثلا اگر یک هدفی داشته باشیم و راههای مختلفی پیش روی ما باشد، انتخاب راهی که ما را بهتر به هدف می رساند مصلحت است. اما برای خلق عالم که هنوز چیزی وجود ندارد، حتی زمان هم وجود ندارد که بگوییم عالم در این زمان خلق شود یا در آن زمان.

پس با توجه به این که واجب الوجود واجب من جمیع الجهات است، و با توجه به این که با فرض عدم عالم، زمانی هم وجود ندارد و مصلحت معنی ندارد، بیان متکلمین مردود است.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 391
حکما اشکال را با حرکت حل می کنند؛ می گویند علت فاعلی و علت قابلی هر دو وجود دارد و چون وضع و محاذات در عالم اجسام اهمیت دارد [حرکت، وضع و محاذات را تغییر می دهد و اعراض و صور گوناگون پدید می آید. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است