در
کتابخانه
بازدید : 1235893تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Expand درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
این فکر که [آنچه را در جهان وجود دارد زشت می داند، ] با این فکر که می گوید نظام موجود نظام احسن است و نظامی احسن از این ممکن نیست، مخالف است.

اصلاً معنی «نظام احسن» یعنی همین که این نظام، احسن نظامات ممکن است. اگر این نظام، احسن نظامات ممکن است، پس مسأله ی ارزش چه می شود؟ آیا معنایش این است که واقعیت مساوی با ارزش است و ارزش مساوی با واقعیت؟ از طرف دیگر آیا می شود حکیمی همه ی واقعیتها را به این معنا حقیقت بداند و
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 505
بگوید هر چه واقع شده است حداکثر ارزشی است که صورت گرفته است و به احسن مایمکن صورت گرفته است؟ حالا چه اینکه ما این را در زبان دین و اسلام بخواهیم بنگریم و چه در زبان خود فلاسفه. در خود اسلام می بینیم که قرآن فرموده است:

اَلَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ اَلْإِنْسانِ مِنْ طِینٍ [1].

قالَ رَبُّنَا اَلَّذِی أَعْطی کُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی [2].

این سخن را موسی علیه السلام در جواب فرعون می گوید، مع ذلک آیا خود فرعون را به عنوان یک ارزش تأیید می کند، یا به عنوان یک واقعیت می پذیرد؟ مگر خود قرآن از فرعون که کوس «أَنَا رَبُّکُمُ اَلْأَعْلی » [3] می زد انتقاد نمی کند؟ بنابراین قرآن هم فرعون را به عنوان یک واقعیت تأیید می کند نه به عنوان یک ارزش.

آیا در دنیا یک نفر هست که آنچه را که در تاریخ وقوع پیدا کرده است و وقوع پیدا می کند، همه را واقعیت توأم با ارزش تلقی کند و بگوید بهترین شکل ممکنی که باید صورت بگیرد همیشه صورت گرفته است؟ نه. آیا مثلا ما حاضریم خلافت غیر امیرالمؤمنین را به این معنا حقیقت تلقی کنیم و بگوییم واقعیتی است توأم با حداکثر ارزش؟ بگوییم آنچه واقع شد همان است که باید واقع می شد؟ یا ما می گوییم آن چیزی که باید واقع می شد واقع نشد؟ خود فیلسوفان آیا از زمان خود شکایت نمی کنند؟ ملاصدرا می گوید: اکنون زمانی است که جَهَله مسلط شده اند، علم چنین است، خودم چنین زندگی می کنم.

خود این شکایت مشخص می کند که او آنچه را که وجود دارد واقعیتهای توأم باارزش نمی داند.

آیا این مسأله تضاد دارد با این فکری که ما در اینجا تعقیب می کنیم؟ از یک طرف می گوییم که نظام عالم نظام احسن است، و از طرف دیگر می گوییم که شرور از خیرات غیر قابل انفکاک هستند.

مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 506
اگر شرور از خیرات غیر قابل انفکاک باشند و انفکاک آنها از خیرات محال باشد و همین نظام احسن باشد، معنایش چنین می شود که آن چیزی که شما فرض کرده اید، یک امر غیر ممکنی است. پس آیا معنای این مطلب این است که آنچه ما ارزش تلقی می کنیم تلقی یک امر ممتنع است؟ اگر امر ممتنع باشد خیال محض است. یک امر محالی که انسان بیاید فرض کند، ارزش نیست؛ مثل اینکه انسان درباره ی گذشته فکر کند و آرزو کند که گذشته غیر از آن که واقع شده است واقع شود.

انقلاب عمّا هو علیه محال است. چیزی که صورت گرفته باردیگر باطل نمی شود که عدم محض بشود و به جای او وجود دیگری بیاید. هرچه که انسان درباره ی گذشته خیال کند، دیگر اسمش ارزش نیست، تخیل باطل است. درباره ی آینده است که انسان می تواند برای ارزشها فکر کند. آیا این جور است؟ یا نه، مسأله به صورت دیگری است؟
[1] . سجده / 7.
[2] . طه / 50.
[3] . نازعات / 24.
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است