[1]
مسأله ای که در اینجا مطرح است حتی اوسع از مسأله ی ربط حادث به قدیم است،
بلکه به طور کلی بحثی است مربوط به علت و معلول.
یک وقت مسأله را چنین طرح می کنیم: معلولاتی داریم که حادثند و این معلولها
بدون شک منتهی می شوند به ذات واجب الوجود که قدیم است. این چگونه ممکن
است؟ چون یا این است که ذات واجب الوجود علت تامه ی حادثات هست یا نیست.
می دانیم که علت تامه ی حادثات است، پس چگونه معلولش از او انفکاک پیدا کرده
است؟
در اینجا یک جوابی داده شده که: درست است که همه معلول واجب هستند،
ولی معلول بلاواسطه نیستند.
در پاسخ می توان گفت: فرق نمی کند که آنها را مستقیماً معلول بدانیم یا
مع الواسطه، بالاخره همان اشکال ربط حادث به قدیم باقی می ماند.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 388
البته می دانیم که جوهر این اشکال در این مسأله است که انفکاک معلول از علت
تامه محال است.
اینکه گفتیم دایره ی مسأله اوسع از ربط حادث به قدیم است، به این جهت است که
اگر قدیم هم نداشته باشیم باز هم اشکال باقی می ماند. لازمه ی حدوث معلول حدوث
علت و لازمه ی قدم معلول قدم علت است.
بعضی خواسته اند مشکل را این گونه حل کنند که علت و معلول نباید از هم زماناً
جدا باشند، یعنی باید اتصال زمانی داشته باشند. اگر اینطور باشد ما می توانیم رابطه ی
علت و معلول در حوادث عالم را توجیه کنیم.
این فرض از جنبه هایی غیر قابل قبول است. اگر ما علت را علت اِعدادی بدانیم
مانعی ندارد. علت اعدادی شرط است نه علت حقیقی. علت حقیقی آن چیزی است
که مقتضی معلول باشد، یعنی اوست که وجوددهنده و ایجادکننده ی معلول است.
انفکاک در علت ایجادی محال است. اما در علت اعدادی حتی انفکاک هم محال
نیست.
[1] . [ظاهراً استاد شهید این فصل را در سه جلسه بحث کرده اند ولی متأسفانه نوار جلسه دوم و سوم آن در دست نیست. به همین جهت این دو جلسه با استفاده از دستنوشته ی شهید قندی تنظیم شده است که در یک بخش عرضه می گردد. ]