گفتیم که شرور به معنای فقدانات و اعدام است. اما در میان شرور اموری داریم
که وجودی هستند ولی این امور از آن جهت شرند که مستلزم امر عدمی هستند و
موجب امر عدمی می شوند. حتی شر بودن اخلاق فاسد و اعتقادات فاسد نیز به این
معنی نیست که اینها امور عدمی هستند؛ اموری وجودی هستند ولی به اعتبار اینکه
منشأ یک سلسله اعدام هستند شر می باشند. درست توجه بفرمایید:
در شروری که خودشان عدمند، این جور گفتیم که اینها بالذات شرند ولی
بالعرض موجودند؛ بالذات شرند و معدوم، ولی بالعرض موجودند. چون بالذات
معدومند و بالعرض موجود، پس معنای مقدّر بودن اینها لامقدّر بودن ضدشان است،
لامقدّر بودن ملکه ی اینهاست. پس این جور مقدر بودن منتهی می شود به لامقدر بودن
آن ملکه ها.