این شبهه ای است که در باب «مضاف» گفته اند و ما در محل خودش آن را حل
کرده ایم. اضافه اساساً از خودش وجودی ندارد که مستقل از وجود طرفین باشد تا
بتوانیم بگوییم بین شئ و اضافه هم رابطه ای است. اضافه در واقع «معنی حرفی»
است. ببینید، به مورد دیگری غیر از واجب الوجود توجه کنید: می گوییم زید قائم
است. ذهن ما در اینجا بین «زید» و «قیام» نسبتی برقرار می کند، زیرا این یک
تصدیق است و با تصور «زید» و «قیام» تفاوت دارد. یک وقت «زید» و «قیام» یا
«قائم» را به صورت دو تصور داریم و یک وقت به صورت یک تصدیق بین آنها
رابطه برقرار می کنیم و می گوییم: «زید قائم است» . پس یک رابطه و نسبت و
اضافه ای بین زید و قیام است. ممکن است کسی بگوید: آیا این رابطه وجود دارد یا
ندارد؟ ناچار باید بگوییم وجود دارد. در این صورت او می گوید پس خود رابطه،
هم با زید رابطه دارد و هم با قیام. پس بین رابطه و زید باید یک رابطه ای باشد و بین
قیام و رابطه هم باید رابطه ای دیگر باشد. بعد از آن به سراغ رابطه ی رابطه می رویم که
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 132
باید بین آن رابطه و این رابطه و نیز بین آن رابطه و زید رابطه ای باشد. این سلسله
الی غیرالنهایه پیش می رود.
جوابش این است که خود اضافه اساساً وجود مستقلی ندارد. وجودش همان
وجود قیام و وجود زید است. از مقایسه وجود قیام و وجود زید با یکدیگر ذهن
این مفهوم را انتزاع می کند. به عبارت دیگر این گونه مفاهیم، از مفاهیم انتزاعی
هستند که منشأ انتزاعشان در خارج وجود دارد نه خودشان، یعنی وجودشان عین
وجود منشأ انتزاعشان است. البته شیخ این بیان را در اینجا ندارد.