مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 145
[واجب الوجود ماهیتی جز هستی و وجود ندارد؛ و معنی ماهیت قبلاً بیان شده ] و
در ابتدای کتاب گفته شد که ماهیت با انیت فرق دارد. [در اینجا می گوییم که
واجب الوجود] نمی تواند ذاتی داشته باشد که لازمه ی آن ذات وجوب وجود باشد،
ذاتی باشد متصف به وجوب وجود که ذات چیزی باشد و وجوب وجود چیز دیگر.
ممکن است که شما واجب الوجود را به معنای «شی ءٌ هو واجب الوجود» تعقل کنید،
همان طور که واحد را به عنوان خود واحد، همان که مبدأ اعداد است، تعقل می کنید؛
[و ممکن است او را چنین تعقل کنید که ماهیت او این است، مثلاً انسان است یا یکی
دیگر از جواهر است، و آن انسان است که واجب الوجود است، همان طور که واحد
را هم به صورت انسان واحد یا آب واحد یا هوای واحد تصور می کنید. ]
شیخ تنظیر دیگری را بیان می کند و می گوید در باب مبدأ اشیاء دو نظر است:
یک نظر این است که آن مبدأ واحد است؛ نظر دیگر می گوید کثیر است. کسانی که
گفتند واحد است خود دو گروه هستند و دو نظریه دارند: دسته ای مثل طالس و
پیروان او می گویند [مبدأ اشیاء ذات واحد نیست، بلکه شیئی است که واحد است ] .
مثلاً آن مبدأ هوا یا آب یا آتش و مانند آن است. دسته ای دیگر مثل فیثاغورث مبدأ
اشیاء را واحد از آن حیث که واحد است می دانند.