عنوان فصل چنین است: «فی العنایة و کیفیة دخول الشر فی القضاء الالهی» . بحث
درباره ی عنایت و چگونگی دخول شر در قضای الهی است. این عنوان خود کمی
نیازمند به تفسیر است. این در واقع دو عنوان است اگرچه هردو به یکدیگر مرتبطند:
یکی «عنایت» و دیگری «کیفیت دخول شر در قضای الهی» و قهراً در اینجا باید در
رابطه ی میان این دو عنوان در این فصل بحث شود، که این دو عنوان باید هر دو به یک
اصل برگردند، یعنی باید هر دو مرتبط باشند به یکدیگر. اکنون ما از عنوان دوم یعنی
«کیفیت دخول شر» بحث می کنیم و بعد از «عنایت» .
از جمله مسائلی که در «الهیات» مطرح است این است که شرور چگونه مقضیّ
به قضای الهی هستند، یعنی چگونه قضا و قدر الهی به شرور تعلق گرفته است؟ امر
دایر است میان این که بگوییم شرور مقضیّ به قضای الهی نیستند، که در این صورت
ناچاریم در عالم هستی به اموری قائل شویم که این امور فعل واجب تعالی نیستند و
از دایره ی قضا و قدر الهی خارجند، و چنین چیزی محال است، یعنی ممکن نیست که
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 393
ممکن الوجودی در عالم وجود پیدا کند و وجودش به واجب الوجود منتهی نشود؛ و
یا این شرور مقضیّ قضای الهی هستند. اگر مقضیّ قضای الهی هستند چگونه با
عنایت الهی و حکمت الهی سازگار است و به تعبیر شایع چگونه با حکمت بالغه ی
پروردگار سازگار است؟ عنایت و حکمت بالغه ی پروردگار اقتضا می کند که آنچه
وجود پیدا می کند خیر باشد نه شر.
اگر بگوییم مقضی به قضای الهی نیستند، این سؤال پیش می آید که آیا اینها
واجب الوجودند یا ممکن الوجود؟ نمی شود گفت که این شرور واجب الوجودند، قهراً
ممکن الوجودند. اگر ممکن الوجودند باید وجودشان به واجب الوجود منتهی بشود.
واجب الوجود هم که متعدد نیست و ادله ی توحید این امر را اثبات کرده است. پس اگر
بگوییم به واجب الوجود منتهی نمی شود، مسأله ی ثنویت پیش می آید که با ادله ی توحید
مخالف است؛ و اگر بگوییم به ذات واجب الوجود واحد منتهی می شود، باز همین
اشکال پیش می آید که این با حکمت بالغه چگونه سازگار است؟ از اینجا معنی لفظ
«عنایت» را می توانیم بفهمیم و نیز رابطه ی این دو عنوان را خوب می توانیم درک کنیم:
«فی العنایة و کیفیة دخول الشر فی القضاء الالهی» .