گفتیم که کل عالم مبدئی دارد که واجب الوجود است و آن واجب الوجود داخل
در هیچ جنسی نیست، یعنی داخل در هیچ مقوله ای از مقولات نیست، چون داخل
در مقوله ای بودن مربوط به ماهیت است، در حالی که آن وجود محض است. او
تحت حدی نیست چون حد از جنس و فصل تشکیل می شود. او تحت برهان هم
نیست. منظور از «برهان» در اینجا برهان لمّی است. برهان لمّی یعنی استدلال به شئ
از راه علت، علت فاعلی یا غائی یا مادی و یا صوری. ذات واجب الوجود از علل
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 380
چهارگانه بری است. بنابراین نه حدی براوست و نه برهانی. واجب الوجود نه دارای
کمیت است و نه دارای کیفیت. کمیت به جسم مربوط است و کیفیت به جسم و ماده
هر دو. واجب الوجود دارای ماهیت نیست. أین و متی و حرکت که همه از مختصات
ماده است در واجب الوجود راه ندارد. وقتی هم که اثبات وحدت برای
واجب الوجود کردیم معلوم می شود که او ندّ و شریک ندارد. او ضد هم ندارد چون
ضد هم از احکام و از اموری است که تحت ماهیت درمی آید. دو چیزی که در جنس
قریب با یکدیگر شریکند و بینشان نهایت اختلاف است با هم ضدیت دارند.
[1] . در نسخه بدل به جای «الماهیة» ، «الجهة» نوشته است؛ یعنی واجب الوجود دارای جهت نیست، چون جهت هم مربوط به اجسام است. اگر «ماهیة» هم باشد که معنایش معلوم است.
[2] . در بعضی از نسخه ها هم «بها» است ولی اگر هیچکدام نباشد بهتر است.