اما خود شیخ هم گاهی در مورد حق تعالی کلمه ی «وجود مطلق» را به کار می برد.
الآن اگر ما باشیم و این بیان شیخ، واجب الوجود موجود مجرد است نه موجود
مطلق، و حال آنکه ما در مورد واجب الوجود گاهی اصطلاح «موجود مطلق» را به
کار می بریم؛ پس این چطور می شود؟ این که تقریباً نوعی تناقض درمی آید! ما از
یک طرف می بینیم که خود شیخ می گوید واجب الوجود مجرد است، یعنی موجود
بشرط لا است. معنای این سخن این است که او موجود مطلق نیست. از طرف دیگر
می بینیم که خود شیخ هم در بعضی از کلمات خود، همان طور که در گذشته
خواندیم، واجب الوجود را موجود مطلق می شمارد.
اگر ما باشیم و همین مطلبی که تا اینجا خواندیم، موجود مطلق موجود لابشرط
است. اما مقصود شیخ از وجود مطلق [در مواردی که به حق تعالی نسبت می دهد]
این وجود مطلقی که ما الان در اعتبارات ماهیت گفتیم و منظور ماهیت لابشرط
است، نمی باشد. این مطلب بعدها در کلمات دیگران و مخصوصاً در کلمات
ملاصدرا خیلی شکافته شده. در آخر باب «علت و معلول» اسفار فصول خیلی زیاد
و مفصلی هست که به «عرفانیات اسفار» مشهور است؛ در آنجا نظریات مختلف
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 183
حکما و عرفا همه را در باب وجود ذکر می کند و وقتی که به این باب می رسد که آیا
به واجب الوجود باید «وجود مطلق» گفت یا «وجود مجرد» و اگر «وجود مطلق»
بگوییم به چه معنا باید بگوییم، آنجا دیگر خیلی مفصل بحث کرده است.