اولین بحث همین مسأله ی تناهی علل است. مسأله ی تناهی علل، هم می تواند در
«امور عامه» مورد بحث قرار گیرد و هم در «الهیات بالمعنی الاخص» . اگر در تناهی
علل به طور کلی و علت و معلول به طور کلی بحث شود از مباحث امور عامه است نه
از مسائل الهیات بالمعنی الاخص؛ یعنی جای آن باب «علت و معلول» است؛ و لهذا
خیلی از فلاسفه آنچه را که شیخ در اینجا ذکر کرده است در باب علت و معلول
آورده اند و حال آنکه شیخ در آنجا ذکر نکرده و فقط وعده داده که در الهیات ذکر
کند. مثلاً در اسفار بحث تناهی علل در همان باب علت و معلول ذکر شده و در
الهیات بالمعنی الاخص به آن اشاره ای کرده و رد شده است. تناهی علل از آن جهت
که تناهی علل است جایش در مبحث علت و معلول است. در آنجا هم که در تناهی
علل بحث می کنند اختصاصی به علت فاعلی ندارد؛ همان طور که شیخ هم در اینجا
عنوان کرده، هم در باب علت فاعلی بحث می کنند و هم در باب سایر علل.
مجموعه آثار شهید مطهری . ج8، ص: 28
گفتیم که ارسطو این بحث را ظاهراً در «کتاب اللام» آورده است، چون بحث او
در باب خدا و محرک اوّل در همان کتاب اللام است. آن قدر که یادم هست شاید در
کتاب ارسطو باب علت و معلول از باب الهیات بالمعنی الاخص اصلا جدا نباشد؛
یعنی آنچه که مربوط به خدا و محرک اوّل بوده- که در کتاب ارسطو مسائل زیادی
هم در باب خداوند نبوده- در همان باب علت و معلول ذکر شده. با اینکه شیخ باب
علت و معلول را از باب «معرفت مبدأ اوّل» جدا کرده، در عین حال قسمتهایی را در
اینجا از کتاب ارسطو پیروی کرده است؛ یعنی مبحث تناهی علل را در همان جا ذکر
کرده که از علت اُولی و واجب الوجود بحث کرده است.