در
کتابخانه
بازدید : 1235634تاریخ درج : 1391/03/21
Skip Navigation Links.
شناسه کتاب
Collapse درسهای اشارات درسهای اشارات
Expand النمط الرابع فی الوجود و علله النمط الرابع فی الوجود و علله
Collapse النمط الثامن  فی البهجة و السعادةالنمط الثامن فی البهجة و السعادة
النمط التاسع فی مقامات العارفین
Expand درسهای  <span class="BookName">نجات</span> درسهای نجات
Expand درسهای الهیّات <span class="BookName"> «شفا» </span> درسهای الهیّات «شفا»
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
پدیدآورنده : استاد شهید مرتضی مطهری
 
بدیهی است كه میان سعادت و لذت و هم میان شقاوت و رنج ارتباط كامل برقرار است. آنجا كه سعادت است لذت و خوشی هم هست و آنجا كه شقاوت است رنج و الم و ناراحتی هم هست. امّا آیا می توانیم سعادت و لذت و همچنین شقاوت و رنج را یكی بدانیم و بگوییم سعادت یعنی لذت، نیل به لذت همان نیل به سعادت است و تحمّل رنج عین شقاوت است؟ البته نه.

برای اینكه لذت و همچنین رنج حالات روانی خاصی هستند كه به موجبات خاصی پدید می آیند. ممكن است لذتی باشد كه به دنبال خود رنجی را بكشاند و ممكن است رنجی باشد كه مقدمه ی لذتی بوده باشد. ممكن است نیل به لذتی سبب شود كه لذتهای مهمتر و بزرگتری فوت گردد و یا رنجی سبب گردد كه جلو رنجهای مهمتر و بزرگتری گرفته شود. در همه ی این احوال لذت، لذت است و رنج، رنج؛ یعنی لذتی كه مثلاً مستلزم رنج بزرگتری در آینده هست یا سبب فوت لذّت بزرگتری در حال حاضر یا در آینده هست واقعا لذت است، و همچنین رنجی كه مقدمه ی لذت بزرگتری در آینده است و یا مانع رنج بزرگتری در حال حاضر یا آینده است واقعا رنج است؛ اما این گونه لذتها سعادت نیستند و این گونه رنجها شقاوت به شمار نمی روند.

آن لذت، سعادت شمرده می شود كه مانع لذت بزرگتر و یا موجب رنج بزرگتری نباشد، و آن رنج شقاوت شمرده می شود كه مانع رنج بزرگتر و یا مقدمه ی لذت بزرگتر نباشد. از این رو لذت و رنج، دائر مدار مطبوع و نامطبوع بودن یك چیز می باشند، و سعادت و شقاوت دائر مدار مصلحت بودن و مصلحت نبودن می باشند. لذت بخش بودن و لذت بخش نبودن چیزی مربوط است به یك قوه و استعداد خاص و یا به یك عضو خاص در وجود انسان، اما مصلحت بودن و نبودن مربوط است به مجموع قوا و استعدادها و جمیع شؤون جسمی و روحی انسان. مطبوع و نامطبوع بودن تنها به زمان حال تعلّق دارد اما مصلحت بر زمان حال و زمان استقبال یكسان گسترده است. انسان
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 56
لذت را به هدایت غریزه انتخاب می كند ولی مصلحت را به كمك عقل می جوید. این است معنی اینكه می گویند لذت غریزی است و سعادت عقلی؛ یعنی تشخیص لذت با طبیعت و غریزه است و تشخیص سعادت با عقل. و باز در همین جا این مسأله طرح می شود كه آیا عقل انسان برای تشخیص صحیح سعادت كافی است و یا آنقدر مبهم و پیچیده است كه از ماوراء عقل (یعنی هدایت وحی) باید معرفی شود؟ آنچه مسلّم است این است كه تشخیص سعادت غریزی نیست.

به عبارت دیگر: لذت و رنج به هر جنبه ای از جنبه های وجودی انسان مستقلا بستگی دارد، اما سعادت و شقاوت همه جانبه می باشند و به واسطه ی همه جانبگی به عقل یا ماوراء عقل مربوط می شود.

تشخیص لذت و نقطه ی مقابل آن، چون به غریزه بستگی دارد آسان است، اما تشخیص سعادت و نقطه ی مقابل آن آسان نیست و به همین سبب بحث در «سعادت و شقاوت» جنبه ی كلّی و فلسفی دارد و هر فیلسوفی ممكن است نظر خاصی درباره ی آنها داشته باشد، بر خلاف لذت و رنج كه جنبه ی جزئی و محدود دارد و كافی است كه یك نفر روان شناس درباره ی آنها تحقیق به عمل آورد؛ و باز از همین رو اظهار نظر هر فیلسوفی درباره ی سعادت و شقاوت و راهی كه بشر باید برای رسیدن به سعادت و پرهیز از شقاوت انتخاب كند بستگی كامل دارد به نوع جهان بینی آن فیلسوف و تشخیصی كه درباره ی انسان و جهان دارد، بر خلاف اظهار نظر درباره ی لذت و رنج كه هیچ گونه بستگی با این امور ندارد؛ و از همین جهت است كه پیشنهادهای دانشمندان در زمینه ی سعادت از زمین تا آسمان با یكدیگر متفاوت است و احیانا در دو نقطه ی مخالف با هم قرار می گیرند؛ یكی سعادت را در كسب لذت و دیگری در ترك لذت، یكی در غنیمت شمردن «دم» و یكی در مآل اندیشی می داند، یكی در امور مادی و حسی و دیگری در امور معقول و نامحسوس جستجو می كند. اینها همه بستگی دارد به طرز تفكّری كه آن شخص یا آن مكتبی كه او وابسته به آن مكتب است درباره ی انسان و جهان دارد.

علّت اینكه عامّه ی مردم با اینكه در یك جهت مشتركند و آن اینكه طالب سعادت خویشند- یعنی اگر سعادت خویش را تشخیص دهند بالطبع در پی آن می روند- معذلك دنبال هدفهای مختلفند و راههای مختلفی برای رسیدن به هدفهای خود انتخاب می كنند نیز این است كه طرز تفكّر شخصی آنها یا مكتب و آئینی كه اینها به آن اعتقاد دارند درباره ی انسان و جهان متفاوت می باشد؛ و البته این جهت علّت دیگر
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 57
هم دارد كه ما در بحث اینكه «آیا سعادت مطلق است یا نسبی؟ » ذكر خواهیم كرد.

رابطه ی لذت با سعادت در وجود یك فرد از قبیل رابطه ی سعادت فرد با سعادت اجتماع است. ممكن است مثلاً یك معامله ی خاصّ تجارتی كه یك فرد تاجر با خارج كشور انجام می دهد و ارز كشور را صادر می كند از نظر شخص او بسیار مفید و سودمند باشد و وسائل خوشی او را به طور وافر فراهم كند اما همین كار از لحاظ كشور و مجموع افرادی كه در آن كشور زیست می كنند بسیار خطرناك و زیان بخش باشد؛ یعنی این كار مصلحت فرد است اما مصلحت اجتماع نیست؛ كما اینكه ممكن است چیزی مصلحت اجتماع در حال حاضر برای نسل حاضر باشد اما مصلحت اجتماع در آینده و برای نسل آینده نباشد.

یك عمل- مانند دیدن یك منظره، و شنیدن یك آواز، و خوردن یك غذا- ممكن است لذت آور باشد و از لحاظ چشم تنها یا گوش تنها یا ذائقه ی تنها آن عمل مفید و مصلحت هم هست، اما انسان چشم تنها یا گوش تنها و یا ذائقه ی تنها نیست، انسان مجموعه ای است از قوا و غرائز و استعدادها، انسان هم به زمان حاضر بستگی دارد و هم به زمان آینده، باید همه ی این جنبه ها را با هم در نظر گرفت و آنگاه حكم كرد كه آیا فلان عمل سعادت بخش است یا نیست، و الاّ صرف لذت بخش بودن یك چیز كافی نیست كه آن را سعادت بخش بشماریم؛ و به همین دلیل نباید كسانی را كه بشر را از برخی لذتها در شرایط خاصی منع كرده اند دشمن ضدّ لذت و خوشی به شمار آوریم، زیرا ممكن است آنها سعادت بشر را در نظر گرفته باشند یعنی نظر و فكر همه جانبه ای داشته باشند و فكرشان محدود به جنبه ی خاص و زمان حال نباشد، یا ممكن است از این هم وسیعتر فكر كرده باشند و سعادت اجتماع را كه فوق سعادت فرد است و سعادت فرد بسته به سعادت اجتماع است در نظر گرفته باشند.

این تفاوت كه در فرق میان سعادت فرد و لذت فرد گفته شد، درباره ی یك عضو یا یك قوّه نیز صادق است؛ یعنی ممكن است لذت یك عضو سعادت آن عضو نباشد.

لذّت یك عضو به این است كه ادراك ملائمی به او دست بدهد، مثل اینكه چشم از دیدن منظره ای لذت ببرد، اما همین دیدن ممكن است برای چشم زیان بخش نیز باشد و موجب رنجها و آلامی در آن گردد و مانع دیدنهای دیگری بشود. سعادت به هر حال جنبه ی همه جانبه دارد و لذت جنبه ی یك جانبه ولو آنكه عضو یا جنبه ی مخصوصی را در نظر بگیریم. مثلاً آنگاه كه می گوییم «سعادت بدنی و سعادت روحی» ما بدن را از روح
مجموعه آثار شهید مطهری . ج7، ص: 58
مجزّا فرض كرده ایم امّا از جنبه ی بدن تنها یا روح تنها باید جنبه ی [همه جانبگی ] [1] محفوظ باشد، بر خلاف لذت روحی یا جسمی كه در آن جنبه ی [همه جانبگی ] اعتبار نمی شود.

اگر فرض كنیم اوضاع جهان این گونه می بود كه هیچ لذتی مقدمه ی رنج و هیچ رنجی وسیله و مقدمه ی لذت واقع نمی شد و هرگز میان دو لذت تزاحم واقع نمی شد و همچنین میان دو رنج، البته می گفتیم كه لذت عین سعادت و رنج عین شقاء است، امّا متأسفانه اینطور نیست. اینجاست كه وظیفه ی خاصّی برای انسان پیدا می شود كه همان «اخلاق» است. بنابراین، پس هر چند میان سعادت و لذت رابطه ی نزدیك است امّا نمی توان «سعادت» را مرادف با «لذت» دانست.


[1] . [در متن اصلی «همه جانبی» آمده است. ]
کليه حقوق برای پايگاه شهید مطهری محفوظ است